فیسبوک به هیولایی در دنیای کسبوکار تبدیل شده است؟
فیسبوک و اخلاقیات کاری آن در سالهای اخیر هدف انتقادها و اظهارنظرهای تندی قرار گرفته است. البته، انتقاد از پلتفرم فیسبوک به اهداف اصلی و انگیزهی شروعبهکار آن بازمیگردد؛ اما اوجگرفتن مشکلات از بحران کمبریج آنالاتیکا و سوءاستفاده از اطلاعات کاربران شروع شد؛ بحرانی که اثبات کرد یکی از شرکتهای مشاورهای سیاسی بدون اطلاع یا اجازهی کاربران دادههای شخصی آنها را بررسی و از آنها بهرهبرداری میکرده است.
پس از افشای داستان کمبریج آنالاتیکا، موجهای بزرگی از انتقاد بهسمت فیسبوک روانه شد و کمپینهایی بهنام deletefacebook# در سرتاسر اینترنت پخش شدند. در جریان کمپینهای ایجادشده، میلیونها کاربر ۱۲ تا ۳۴ ساله فیسبوک را ترک کردند. اعتراضها به فیسبوک در جریان کمپینهای مذکور انواع مختلفی هم داشتند؛ از بیانیههای رسمی و طومارهای جدی تا کاریکاتورها و میمهایی که زاکربرگ را ربات میخواندند.
صرفنظر از نتایج اعتراضها به فیسبوک و رویکرد معترضان، جمعیت درخورتوجهی از کاربران اعتقاد دارند فیسبوک در سالهای فعالیتش، به هیولایی خطرناک در دنیای کسبوکار تبدیل شد. آنها هنوز میگویند این غول شبکههای اجتماعی باید متوقف شود و بسیاری از فعالیتهایش پذیرفتنی نیستند. طبق نظر بسیاری از کارشناسان، چنین رویکردهای خصمانهای در بهترین حالت سادهسازی بیشازحد مسئله و در بدترین حالت، هتاکی تفریحی با اهداف سطحی هستند.
دوراهی ابهامانگیز
قطعا انتقادهایی جدی و واضح به عملکرد کنونی و تاریخی فیسبوک وجود دارد. البته، انتقادها برای نتیجهگیری بهتر باید در حوزهی صحیح مطرح شوند. همهی ما میدانیم انتقاد درصورت تمرکز روی حل مشکل، سازنده خواهد بود؛ اما اکثر حملات اخیر به فیسبوک فقط با هدف بدنامکردن این شرکت انجام میشوند.
اثبات اتهامهای مطرحشده به غول شبکههای اجتماعی دشواریهای زیادی دارد. آنها اولین بازیگر بزرگ در صنعت خود محسوب میشوند و طبیعتا قوانین باید با انعطافپذیری بیشتری به مشکلات پیشآمده رسیدگی کنند. اگر فیسبوک در گروهی از شرکتهای متعدد فعال در حوزهی شبکههای اجتماعی قرار داشت و قوانین اخلاقی فعالیت آنها نیز مشخص و مصوب بود، انتقادهای عملکردی اعتناکردنی بودند. شرکتهای متعددی که در صنایع جاافتاده و قدیمی فعالیت میکنند، میتوانند مثال خوبی از عملکرد اشتباه اخلاقی در صنعت خود باشند. بهعنوان مثال، خودروسازی که در گزارشهای آلایندگی خود تقلب میکند، استانداردهایی قدیمی و تثبیتشده را نقض کرده است؛ درنتیجه، میتوان حرکتش را غیراخلاقی خواند.
بسیاری از انتقادها به فیسبوک از ابهام دربارهی چگونگی عملکرد صحیح نشئت میگیرند. بهعنوان مثال، هنوز نمیدانیم فیسبوک را باید در گروه شرکتهای رسانهی اجتماعی دستهبندی کنیم یا مدیریت داده. اگر آنها را شرکت داده بنامیم، چه استانداردهایی در حوزهی حریم خصوصی داده و امنیت باید رعایت شود؟
هیچ مرزبندی اخلاقی مشخصی برای شرکتهایی همچون فیسبوک وجود ندارد
همه میدانند فیسبوک و بسیاری از شرکتهای امروز دنیای فناوری، انواع جدید کسبوکار هستند؛ درنتیجه، قوانین یا هنجارهای اجتماعی و اخلاقی آنچنان تثبیتشدهای برای آنها وجود ندارد. بهبیاندیگر، آنها ازلحاظ اخلاقی در منطقهای خاکستری عمل میکنند؛ چون هنوز سیاه و سفید این زمینه مشخص نشده است.
اگر فیسبوک را در زمینهای میان وضعیت ناشر و پلتفرم در نظر بگیریم، بازهم دچار ابهام میشویم. آیا آنها باید مسئولیت محتوایی را برعهده داشته باشند که ازطریق اپلیکیشن منتشر میشود؟ اگر پاسخ مثبت باشد، باید فیسبوک را ناشر در نظر بگیریم و مسئولیت همهی محتوای بهاشتراکگذاشتهشده در وبسایت را متوجه آنها بکنیم. درمقابل، اگر فیسبوک پلتفرم باشد، نباید بررسی و حذف انتخابی محتوا و افراد خطاکار را برعهدهی شرکت بگذاریم. همین تصورات اولیه پیچیدگی بررسی قوانین اخلاقی را نشان میدهند.
فیسبوک و مدیرانش در میان همهی انتقادها به وضعیتی پیچیده برای راضیکردن همهی مردم مبتلا شدهاند. درواقع، صرفنظر از دستهبندی یا تفسیرهای اقشار گوناگون جامعه، شبکهی اجتماعی باید آنها را ازلحاظ اخلاقی و انسانی راضی نگه دارد. هیچ استانداردی هم برای عملکرد آنها وجود ندارد و درنتیجه، هیچگاه نمیتوان این شرکت را کاملا معصوم یا کاملا شیطانی دانست. درحقیقت، هنوز بررسیهای اینچنینی زیادی باید دربارهی شرکتهای شبیه به فیسبوک انجام شود.
عواقب پیشبینینشدهی عملکردها
شرکتها چقدر باید پاسخگوی عواقب پیشبینینشدهی عملکردهای خود باشند؟ همین پرسش یکی از مباحث اصلی میان استادان و محققان دنیای حقوق محسوب میشود؛ بحثی که هم برای افراد و هم برای شرکتها باید بررسی شود. تفکر عمیق روی این پرسش، بهویژه دربارهی فیسبوک، نکات جالبی بههمراه خواهد داشت.
چگونه باید فرد یا شرکتی را بهدلیل عواقب عملکردش مجازات کنیم؟
بهعنوان نمونه، برای بررسی عواقب عملکردهای فیسبوک بحران کمبریج آنالاتیکا را در نظر بگیرید. فیسبوک اطلاعات کاربران را به شرکت مذکور نفروخته و آن شرکت نیز فیسبوک را هک نکرده بود. آنها فقط از اپلیکیشنی واسط بهنام This Is Your Digital Life استفاده کردند که آن نیز از کاربران مجوز استفاده از دادهها (برای اهداف تحقیقاتی و آموزشی) را دریافت میکرد. این جریان به دو دلیل مشکلاتی ایجاد میکند: ۱. کاربران دربارهی نحوهی استفاده از دادههایشان اطلاع نداشتند؛ ۲. بهدلیل اشتباهات فیسبوک در طراحی الگوریتمها، کمبریج آنالاتیکا توانست لایههای بیشتری از شبکههای کاربران را نیز تحلیل کند.
اگر فیسبوک در ارائهی مجوز به اپلیکیشنهای خارجی سختگیری و دقت بیشتری میکرد، شاید نفوذ کمبریج آنالاتیکا رخ نمیداد. درمقابل، همین بازبودن گردش اطلاعات یکی از دلایل ارزشمندشدن فیسبوک بوده است. درنهایت، میدانیم فیسبوک در پروندهی مذکور عمدا اشتباهی مرتکب نشد؛ بلکه عواقب نگرانکننده بهعنوان نتیجهای غیرمستقیم از طراحی زیرساخت شرکت رخ دادند. بهعلاوه، هیچ نمونه و مطالعهی تاریخی و قانونگذاری و مرزبندی نیز دربارهی چنین پروندههایی وجود نداشت. درنهایت، نمیتوانیم شرکت را مسئول اصلی بحران پیشآمده بدانیم.
بیاعتنایی به عملکردهای جبرانی
مارک زاکربرگ در پاسخ به بسیاری از بحرانهای ایجادشده در سالهای اخیر، بهطورعمومی اعلام کرد قصد دارد روند کاری فیسبوک را بهبود دهد. شرکت تاکنون اهمیت بیشتری به مسائل حریم خصوصی در ارتباطات کاربران داده و استانداردهای حریم خصوصی بهروزرسانی و بازنگری شدهاند. حذف و سانسور محتوای مخرب بهصورت جدیتر پیگیری میشود و طراحیهای کلی مجددی نیز انجام شده تا کاربران از مراحل اجرای اصلاحات بهخوبی مطلع شوند.
صرفنظر از نگاه مردم به رویکردهای فیسبوک در ماههای گذشته، نتایج یکسانی از همهی آنها بهدست خواهد آمد. بهبیاندیگر، اگر فعالیتهای اخیر زاکربرگ را از روی پشیمانی بدانیم یا حتی آنها را تلاشهایی مذبوحانه برای جلب اعتماد تصور کنیم، بازهم نتیجهی نهایی تغییری نخواهد کرد. صرفنظر از همهی تصورات ما، فیسبوک تلاش میکند عملکرد بهتری داشته باشد. آیا همهی کاربران و کارشناسان همین رویکرد را انتظار ندارند؟
قطعا بازگرداندن رخدادهای پیشآمده ممکن نخواهد بود (زندگی دکمهی Undo ندارد)؛ درنتیجه، ما هم بهجای قضاوتکردن افراد و شرکتها برمبنای عملکرد گذشته، باید به نحوهی واکنش آنها به مشکلات دقت کنیم. فیسبوک هم قطعا در چنین مواردی خوب عمل کرده است.
طبیعت فیسبوک
بسیاری از کاربران فیسبوک را بسیار بزرگ یا بسبیار قدرتمند میخوانند. آنها شرکت را غولی انحصارگرا میبینند که بهخاطر مصرفکنندگان باید شکسته و تجزیه شود. دراینمیان، برخی کارشناسان فیسبوک را بهجای قدرت انحصاری بازار، در وضعیت انحصار خرید (Monopsony) تفسیر میکنند. بههرحال، آنها مانند شرکتهای انحصارگرای سنّتی هم نیستند؛ چراکه کاربر در استفاده کردن یا نکردن از فیسبوک و نحوهی استفاده از آن آزادیعمل دارد.
فیسبوک نیاز اساسی انسانی (مانند نیاز به آب آشامیدنی یا الکتریسیته) محسوب نمیشود. حتی اگر چنین تصوری هم داشته باشیم، شرکتهای شبکهی اجتماعی متعددی وجود دارند که خدمات مشابهی به کاربران ارائه میکنند. بههرحال، امروز اگر از فیسبوک استفاده کنید، روی نحوهی استفاده از دادههای شخصی و نحوهی دیدهشدن آن و دسترسی شرکتهای متفرقه کنترل دارید. بااینحال، کاربر در ازای استفادهی رایگان از سرویس فیسبوک، دادههایی را دراختیار آنها قرار میدهد. البته، همین استفاده از داده در سیاستهای حریم خصوصی ذکر میشود که هر کاربری امکان دسترسی و خواندن آنها را دارد.
غول شبکههای اجتماعی امروز در موقعیتی پیچیده و مبهم ازلحاظ اخلاقی فعالیت میکند و بسیاری از رویکردهایش در گذشته هم ازلحاظ اخلاقی معانی متفاوتی دارد. بههرحال، هرگونه تصمیمگیری و تفسیر افراطی از فیسبوک و عملکردهای آن غیرمنطقی و غیرعادلانه بهنظر میرسد. همهی ما باید باور کنیم فضای کنونی کسبوکارهای فناوری هنوز به قانونگذاریهای بیشتر نیاز دارد و بدون چنین مرزبندیهایی، نمیتوان هیچ شرکتی را کاملا گناهکار یا کاملا بیگناه خواند.
دیدگاه شما چیست؟ آیا با استدلالهای نویسندهی مقاله موافقید؟ آیا میتوان به بهبود عملکرد فیسبوک در آینده امیدوار بود؟
نظرات