جلوگیری از انقراض گونه ها چه فایده ای برای انسان خواهد داشت؟

چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۰
مطالعه 15 دقیقه
شاید نظریه‌ی جلوگیری از انقراض گونه‌های جانوری بی‌اهمیت به نظر برسد، اما همین جانوران باعث بقای ما و خدمات اکوسیستم می‌شوند.
تبلیغات

گاهی اوقات بحث‌هایی مثل اعتراض به انقراض یک گونه‌ی خاص حیوانی یا گیاهی ممکن است لوکس و بی‌اهمیت به نظر برسد و حتی احساسی تلقی شود. مطمئنا اکثر ما اصولی مثل احترام به طبیعت و محیط زیست را تایید می‌کنیم اما ممکن است نسبت به اهمیت این موضوع آگاهی کافی نداشته باشیم. در ادامه برای درک بهتر این مسئله با زومیت همراه باشید.

در سال ۱۹۸۱، جمعیت گوریل‌های کوهی به کم‌ترین حد خود رسید. این گونه‌ی جانوری در رشته کوه کوچکی در آفریقای مرکزی استقرار داشت. با تجاوز انسان به زیست‌گاه او و وقوع مواردی چون جنگ داخلی و شکار غیر مجاز، جمعیت کل این جانور تنها به ۲۵۴ عدد رسید. به طوری که تمام آن‌ها را می‌شد در یک بویینگ ۷۴۷ جای داد!

به نظر می‌رسد اوضاع امروز گوریل‌های کوهی کمی بهتر شده است. طی یک بررسی که در سال ۲۰۱۲ انجام شد، جمعیت این گونه به بیش از ۸۸۰ عدد رسیده است. با این که رسیدن به این تعداد پیشرفت قابل توجهی محسوب می‌شود اما این بار هم ۲ عدد بویینگ ۷۴۷ برای سوار کردن این تعداد گوریل کوهی لازم است! در واقع می‌توان گفت که این جانوران در آستانه‌ی انقراض قرار دارند.

تا به حال اخبار مشابهی از گوشه و کنار جهان شنیده‌ایم که جانورانی مثل ببر، پاندا، رُخ‌کرکس کالیفرنیا یا صخره‌های مرجانی در معرض خطر انقراض قرار دارند. در ابتدا شنیدن این اخبار ناراحت کننده به نظر می‌رسد اما به مرور زمان نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت خواهیم شد.

با این اوصاف، آیا واقعا این مسئله جای نگرانی دارد؟ مطمئنا اگر هیچ پاندای زیبایی بر روی کره‌ی زمین باقی نماند ناراحت می‌شویم اما این به آن معنا نیست که زندگی ما به آن‌ها وابسته باشد. از طرفی، قطعا انسان‌ها اهمیت بیشتری دارند و صرف میلیون‌ها دلار هزینه برای حفظ بقای آن‌ها از اولویت بالاتری برخوردار است تا این که این هزینه را صرف حیوانات کنیم. پس حفاظت از گونه‌های جانوری در حال انقراض چه توجیهی خواهد داشت؟

گرگ

از یک زاویه‌ی دید، دلایل زیادی وجود دارد که ما را مجاب کنند تا خود را برای نجات گونه‌های در حال انقراض به زحمت نیاندازیم. یکی از واضح‌ترین آن‌ها، بحث هزینه‌های سرسام‌آور در رابطه با حل این مشکل است.

بررسی صورت گرفته در سال ۲۰۱۲، هزینه‌ی حفظ بقای جانوران در حال انقراض زمینی را ۷۶ میلیارد دلار در سال برآورد کرده است. این رقم برای حفظ بقای جانداران دریایی ممکن است بیش از این مقدار باشد. پس با این حساب، واقعا چه دلیلی دارد که متحمل این هزینه شویم در حالی که می‌دانیم این مقدار پول می‌تواند از گرسنگی، بیماری و مرگ انسان‌های زیادی جلوگیری کند؟

در مواقعی باور به تلاش برای نجات بعضی حیوانات سخت‌تر می‌شود. برای مثال نجات گرگ که یک عامل تهدید کننده برای انسان و دام است. حتی می‌توان گفت که نبود بعضی از گونه‌ها امنیت زندگی بشر را بالاتر خواهد برد.

زیبایی طبیعت

به هر حال، خطر انقراض همیشه برای جانوران وجود دارد. همان طور که طی "۵ رویداد انقراض بزرگ" گونه‌های مختلف جانوری از بین رفتند. جدیدترین انقراض بزرگ به ۶۵ میلیون سال پیش برمی‌گردد که طی آن دایناسورها از کره‌ی زمین محو شدند.

چنانچه انقراض را یک فرآیند طبیعی در نظر بگیریم که حتی بدون دخالت انسان اتفاق می‌افتد، چطور می‌توان باعث توقف آن شد؟

یک پاسخ این است که روند انقراض در گونه‌های موجود، سرعت بالاتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. نتایج یک مطالعه‌ی اخیر نشان داده است که نرخ انقراض نسبت به قرن گذشته افزایش ۱۰۰ درصدی داشته است که جا دارد خود را به این علت سرزنش کنیم.

ساده‌ترین و سطحی‌ترین دلیلی که برای نجات حیوانات می‌توان پیدا کرد این است که "دوست داریم آن‌ها را نجات دهیم!"

صخره مرجانی

خیلی از ما به طبیعت علاقه‌مند هستیم. به نظر خیلی از ما حیوانات، زیبا، باشکوه یا در ساده‌ترین حالت، دوست‌داشتنی هستند. ما عاشق قدم زدن در یک جنگل قدیمی هستیم مخصوصا زمانی که تشعشع نور آفتاب تصاویر خال خالی در محیط پیرامون ایجاد کند یا دوست داریم که بر فراز صخره‌های مرجانی غواصی کنیم. در این میان همه‌ی ما می‌دانیم که گوریل‌های کوهی حیوانات جذابی هستند.

طبیعت زیبا است، و این زیبایی‌شناختی، ارزش این را دارد که برای حفظ آن تلاش کنیم. همان‌طور که سعی در حفظ شاهکارهای هنری مانند مونالیزا یا آنگکور وات داریم. البته اولین مشکل این نوع استدلال این است که حیوانات یا گیاهانی که به دلایلی مثل زشتی، بدبویی یا دیگر موارد، کم‌تر مورد علاقه‌ی انسان هستند محکوم به فنا و نابودی شوند و چنانچه از نظر ما جذاب نباشند باید از صحنه‌ی روزگار محو شوند!

اساسا این نوع دیدگاه، برآمده از یک موقعیت لوکس است. برای مثال، یک شخص ثروتمند در دنیای غرب دوست دارد که گونه‌ی ببرها حفظ شود تا از دیدن آن‌ها در طبیعت لذت ببرد. در حالی که زندگی یک روستایی فقیر در هند که زندگی خانواده‌اش در خطر است هیچ حس تاثری در همین فرد ایجاد نمی‌کند.

بنابراین، حفظ زیبایی به تنهایی دلیل درستی برای این نگرانی و تلاش نیست. دلایل بیشتری برای حفظ گونه‌های اطراف وجود دارد.

گیاهان دارویی

اغلب می‌شنویم که باید اکوسیستم جنگل‌های انبوه حفظ و نگهداری شوند چرا که ممکن است حاوی ترکیبات مفیدی جهت مقاصد دارویی و درمانی باشند. چالش کلاسیکی که در اینجا خود را نشان می‌دهد، این است که "از کجا معلوم که گیاه در حال انقراض دارویی برای درمان سرطان نباشد؟ "

عمل کاوش در طبیعت به منظور پیدا کردن محصولات تجاری مفید "بیوپروسپکتینگ" (bioprospecting) نام دارد. گاهی اوقات نتیجه‌ی این بررسی‌ها به کشف موارد جدیدی منجر می‌شود و گاهی هم مشکلاتی به بار می‌آورد.

اولین نکته‌ای که در این میان مطرح می‌شود این است که راه‌های زیادی برای پیدا کردن یک داروی جدید وجود دارد و حتما نیازی نیست که به امید پیدا کردن یک گیاه معجزه‌بخش، هزاران مایل را در جنگل‌های خطرناک طی کنیم.

نکته‌ی دیگر این است که اغلب مردم محلی به نوع استفاده‌ی گیاهان دارویی آگاه هستند و به تلاش‌های بیگانگان در بررسی این خواص اعتراض دارند.

ممکن است در راستای این توجیه، این سوال مطرح ‌شود که چه بر سر گیاهانی خواهد آمد که هیچ گونه خواص درمانی مفیدی ندارند؟ بعید است خون گوریل‌های کوهی حاوی یک ماده‌ی درمانی سرطان باشد. از این رو، این شکل از استدلال هم در جهت متوقف ساختن انقراض گونه‌ها، راه به جایی نمی‌برد.

گرده افشانی

در دهه‌ی ۱۹۹۰ بود که زیست‌شناسان شروع به شناسایی منافع کلی حیوانات و گیاهان موجود کردند. این فواید، که بیشتر ما از آن‌ها بهره‌مند هستیم به "خدمات اکوسیستم" معروف است.

بعضی از این خدمات آشکار هستند. به عنوان مثال بعضی از گیاهان و حیوانات غذای ما به شمار می‌آیند. از طرفی، عمل فتوسنتز پلانکتون‌ها در دریا و دیگر گیاهان سبز، اکسیژن تنفسی ما را فراهم می‌کنند.

گاهی اوقات این خدمات به شکل ظریف‌تری ارایه می‌شوند. یک مثال بارز آن، وجود حشرات گرده‌افشانی مانند زنبور عسل است. خیلی از گیاهانی که به عنوان غذا مصرف می‌کنیم، با تکیه بر وجود این حشرات تولید دانه می‌کنند و بدون آن‌ها زنده نخواهند ماند. به همین دلیل است که کاهش تعداد حشرات گرده‌افشان، نگرانی‌های زیادی پدید آورده است.

خدمات اکوسیستم

برای درک این موضوع که ما چقدر وابسته به خدمات اکوسیستم هستیم، دنیایی را تصور کنید که انسان تنها جاندار موجود درآن است. از آنجا که در این جهان فرضی، هیچ گیاهی وجود ندارد پس اکسیژنی هم تولید نخواهد شد و مجبور خواهیم بود راه حل دیگری برای تنفس خود پیدا کنیم. پس قبل از هر کار لازم است که راه‌اندازی یک کارخانه‌ی فرآوری شیمیایی را در دستور کار خود قرار دهید. کارخانه ای که در آن واحد قادر به تولید آب هم باشد.

از آن جا که هیچ منبع غذایی در دسترس نیست، باید به دنبال غذاهای مصنوعی باشید. می‌توان مواد شیمیایی مانند قندها و چربی‌ها را سنتز کرد اما اشتهاآور ساختن آن‌ها کار به شدت سختی است! همان طور که قبلا هم نتوانستیم همبرگری مصنوعی بسازیم که بتواند طعم قانع کننده‌ای از خود ارایه دهد.

نکته این است که مصنوعی‌سازی خیلی امور، تنها در حالت تئوری ممکن است و عملی ساختن آن دشوارتر از تصور ما است. بنابراین، به مراتب ساده‌تر است که اجازه دهیم حیات وحش به بقای خود ادامه دهد. با جمع‌بندی اجزا معلوم می‌شود که مقیاس خدمات اکوسیستم تا چه اندازه بزرگ و گسترده است.

زندگی در زمین

در سال ۱۹۹۷، بوم‌شناسی به نام "رابرت کاستانزا" (Robert Costanza) به همراه همکارانش به این نتیجه رسیدند که اکوسیستم، خدماتی به ارزش ۳۳ تریلیون دلار در سال ارایه می‌دهد. برای درک بهتر این رقم، سهم کل اقتصاد جهانی را در نظر بگیرید که در آن زمان معادل ۱۸ تریلیون دلار در سال بود.

پنج سال بعد، این تیم یک گام رو به جلو گذاشتند و این پرسش را مطرح کردند که با حفظ تنوع زیستی چه سودی عاید ما خواهد شد؟ آن‌ها سود حاصل از حفظ تنوع گونه‌های زیستی را با ضریبی معادل ۱۰۰ برآورد کردند. به عبارت دیگر، حفظ طبیعت در واقع نوعی سرمایه‌گذاری سودآور است.

در مقابل، این که اجازه دهیم تا گونه‌های مختلف منقرض شوند، حرکت نامطلوبی به شمار می‌آید. همان طور که نتایج یک بررسی در سال ۲۰۱۰ نشان داد که انقراض بی‌رویه‌ی گونه‌ها می‌تواند تا سال ۲۰۵۰، کاهش ۱۸ درصدی در رشد اقتصاد جهانی ایجاد کند.

شاید به نظر شما هم این همه تاکید بر موضوع اقتصاد عجیب و غریب باشد و این نوع نگاه نوعی سردی و بی عاطفه بودن نسبت به محیط زیست را تداعی کند.

حیات وحش

"جرج مون‌بیوت" (George Monbiot) که یک روزنامه نگار فعال در عرصه‌ی محیط زیست است در یک فایل صوتی به این موضوع اعتراض می‌کند.

استدلال مون‌بیوت این است که این ارزیابی‌های حسابگرانه غیرقابل اعتماد هستند و عرصه‌ی سواستفاده برای صاحبان قدرت را فراهم می‌کنند. برای مثال اگر کسی بخواهد جاده‌ای در وسط یک زیست‌گاه مهم بسازد، به سادگی می‌تواند اهمیت حیات وحش را در مقابل احداث جاده کم‌ارزش جلوه دهد.

از طرفی رویکرد مقابل این نظر این است که در هر حال، بدون حاکم بود چنین دیدگاهی هم امکان سواستفاده فراهم خواهد بود به همین دلیل است که خیلی از گروه‌های حافظ محیط زیست سعی دارند که با ارزش بخشیدن به این موضوع، از محیط زیست حمایت کنند.

در واقع، خوبی ایده‌ی استفاده از خدمات اکوسیستم این است که همه‌ی جوانب در آن در نظر گرفته شده است. به عنوان مثال حتی استدلال‌های ضعیف محافظت از محیط زیست، در این ایده گنجانده شده‌اند.

حیوانات وحشی

البته که طبیعت زیبا است و درک ارزش زیبایی آن ایجاب می‌کند تا از آن محافظت کنیم. ضمن این که حتی اگر در تلاش خود برای حفظ محیط زیست، خدمات اکوسیستم را مد نظر داشته باشیم، باز هم می‌توانیم زیبایی طبیعت را لحاظ کنیم.

شاید بپرسید که چطور می‌توان بر این زیبایی قیمت گذاشت؟ یا پرسش شما این باشد که چگونه می‌توان این زیبایی را اندازه‌گیری کرد؟

مطمئنا در این موارد نمی‌توان پارامتری را اندازه گیری کرد اما این موضوع نمی‌تواند از اهمیت شناخت ارزش‌های آن کم کند. گاهی چنین دیدگاهی را در مورد نقاشی، موسیقی و دیگر اشکال هنر بروز می‌دهیم. یعنی زمانی ارزش چیزی را به رسمیت می‌شناسیم که بتوانیم برای آن قیمت تعیین کنیم.

در مورد طبیعت، زمانی می‌توانیم ارزش خدمات آن را برآورد کنیم که برای تجربه‌ی آن‌ها متحمل پرداخت هزینه شویم.

گوریل کوهی

یک مثال ساده، تورهای سافاری است که گردشگران را به تماشای گوریل‌های کوهی می‌برد. به این نوع گردش‌ها "اکوتوریسم" (ecotourism) هم گفته می‌شود.

انگیزه‌ی افرادی که در این نوع گردش‌ها شرکت می‌کنند حرکتی در جهت امن نگه داشتن حیات حیوانات است.

البته این ایده مشکلات مربوط به خود را دارد. ممکن است که گردشگران ناقل بیماری‌هایی برای گوریل‌ها باشند که آن‌ها را مورد تهدید قرار دهد هر چند که استفاده از ماسک تا حدی راه‌گشای این مشکل است. با این حال این احتمال وجود دارد سرازیر شدن گردشگران به قلمروی گوریل‌ها، اختلالاتی را ایجاد کند.

اما در اصل، هدف اکوتوریسم پرداخت هزینه، برای شناخت زیبایی طبیعت است. در دهه‌ی ۱۹۶۰، برای حفظ حیات وحش بر این باور بودیم که به خاطر خودمان هم که شده باید از آن محافظت کنیم. "جورجینا ماس" (Georgina Mace) زیست‌شناس دانشگاه لندن در بریتانیا این خط فکری را ترویج داد: "‌طبیعت برای طبیعت".

اکنون با ورود به دهه‌ی ۲۰۰۰ به لطف ایده‌ی خدمات اکوسیستم، رویکرد ما در حفاظت از طبیعت به "طبیعت برای انسان‌ها" تغییر پیدا کرده است. حتی اگر برای دیدگاه‌های اخلاقی مبنی بر ارزش ذاتی و بی حساب دنیای وحش، ارزشی قایل نباشید باز هم این نوع نگرش از دلایل بنیادی برای حفظ حیات وحش به شمار می‌آید.

در نگاه اول به نظر می‌رسد که ایده‌ی خدمات اکوسیستم باید یک رویکرد انتخابی را در افراد نهادینه کند نه این که ناشی از یک اجبار برای در امان ماندن از شرایط بحرانی تلقی شود.

گونه های جانوری

از جهت دیگری هم می‌توان به موضوع نگاه کرد. دوباره گوریل‌های کوهی را در نظر بگیرید. آن‌ها در رشته کوهی که با جنگل‌های انبوه پوشیده شده، زندگی می‌کنند. چنانچه قصد حفاظت از این گوریل‌ها را داریم، لازم است که به حفظ اکوسیستم محل زندگی آن‌ها هم توجه کنیم.

برای مثال ما می‌دانیم که گوریل‌ها از گیاهان به عنوان غذا استفاده می‌کنند. پس باید مطمئن شویم که در محل زندگی آن‌ها گیاه کافی فراهم است. از طرفی نمی‌توانیم اجازه دهیم که منطقه توسط علف‌های هرز غیر قابل استفاده شود. بنابراین باید شرایط حیات حیوانات دیگری را هم فراهم کنیم تا پوشش گیاهی منطقه به درستی شکل گیرد.

پس می‌توان گفت که گوریل کوهی بخشی از یک شبکه‌ی گسترده از گونه‌های دیگر است که نمی‌توان آن را به صورت مستقل در نظر گرفت. حذف یکی از این گونه‌ها ممکن است تاثیر چندانی ایجاد نکند ضمن این که این احتمال هم وجود دارد که طی یک واکنش زنجیره‌ای، تغییر کلی در اکوسیستم به وجود آورد.

از این رو اگر تصمیم به نجات گونه‌ای مثل گوریل‌های کوهی داریم، باید به حفظ زیست‌گاه و دیگر گونه‌های ساکن هم اهمیت دهیم. در این مرحله بسیاری از مردم طفره می‌روند. چرا که آن‌ها فقط حاضر به پرداخت هزینه در مورد گوریل‌های کوهی هستند و دیگر گزینه‌ها مانند درختان، درختچه‌ها و حشرات، از نظر آن‌ها زیاده‌روی تلقی می‌شود! به عقیده‌ی آن‌ها، گوریل‌ها حیوانات جذابی هستند اما نه تا آن اندازه که بخواهند هزینه‌های زیادی را صرف آن‌ها کنند.

با این حال، حفاظت از جنگل‌ها دلایل خوب زیادی دارد و لازم نیست که حتما به خاط حمایت از گوریل‌های کوهی باشد.

اکوسیستم

جنگل‌هایی که در دامنه‌ی کوه‌ها شکل گرفته‌اند، خدمات مفیدی فراتر از درک ما ارایه می‌دهند. یکی از فواید خاص آن‌ها تامین آب به طور منظم است.

همه می‌دانند که شرایط آب و هوایی متغیر است. گاهی اوقات بارش باران به حدی است که به سیل منتهی می‌شود. در بعضی مواقع هم بارش ناچیز بوده و خشکسالی روی می‌دهد که هر دو پدیده خطرناک هستند.

درختان افراشته بر روی یک تپه، می‌توانند منبع قابل اعتمادی از آب تازه تلقی شوند و برای مردمان ساکن در زمین‌های پست نوعی نوید محسوب ‌شوند.

برای برخورداری از این قابلیت، جنگل باید پایدار عمل کند. فایده‌ای ندارد که فقط در مواقع بارش باران‌های سنگین بتوان از جنگل بهره برد و در دیگر مواقع خبری نباشد.

بوم‌شناسان شواهدی جمع‌آوری کرده‌اند که نشان می‌دهد، اکوسیستم‌هایی که پذیرای طیف وسیعی از گونه‌های متنوع هستند، شرایط باثبات‌تری از خود ارایه می‌دهند و کمتر در معرض نوسانات ناگهانی قرار می‌گیرند. چنان‌چه عمیق‌تر به موضوع نگاه شود خواهیم دید که معنای شگفت‌انگیزی در این یافته قرار دارد.

کرم خاکی کوچکی را در نظر بگیرید که در ظاهر هیچ فایده‌ی خاصی برای انسان ندارد. اما وجود همین کرم می‌تواند نقش حمایت‌گری در اکوسیستم ایفا کند و به تبع آن اکوسیستم بتواند منافع خود را به انسان عرضه کند.

حشرات

از این رو، چه منافع اقتصادی را در حفظ محیط زیست دخیل کنیم و چه نگاهی اخلاق‌ مدارانه‌تر به آن داشته باشیم، اکوسیستم میزبانی است که می‌تواند چیزهایی به ما بدهد که تامین آن با دیگر روش‌ها ممکن نیست. از طرفی هر چه گونه‌های متنوع‌تری در اکوسیستم حاضر باشند، پابرجایی و ثبات آن بیشتر خواهد بود.

بنابراین به نفع ما است که چه از لحاظ تامین نیازهایی چون آب و غذا و چه نیازهای غیر جسمی مانند درک زیبایی از گونه‌های جانوری محافظت کنیم.

از این رو بسیاری از دوستداران محیط زیست می‌گویند که ما نمی‌توانیم طبیعت را بدون توجه به سودآوری آن برای انسان حفظ کنیم. چرا که هر نقشه‌ی حفاظتی برای جلب حمایت نیاز به محبوبیت دارد.

از طرفی بدون حفظ طبیعت قادر به حفاظت از خودمان هم نخواهیم بود. چرا که خیلی از نیازهای ما توسط طبیعت تامین می‌شود.

انسان و طبیعت

بنابراین نگاه تازه‌ای برای توجیه حفاظت از محیط زیست شکل گرفته است. این بار قرار نیست "حفظ طبیعت برای خود طبیعت" باشد چرا که طبیعت به صراحت مرتبط با نیاز انسان‌ها عمل می‌کند. از طرفی رویکرد "طبیعت برای انسان‌ها" هم به صورت کامل برقرار نیست چرا که موضوع فقط حفظ منافع مستقیم ما نیست.

در دیدگاه جدید، جامعه‌ی انسانی و اکوسیستم وحشی هر دو اجزای تفکیک‌ناپذیر یک کل هستند. میس نام این دیدگاه را "طبیعت و مردم" گذاشته است.

هدف از حکمفرما کردن این نگاه این نیست که از انقراض هر نوع گونه‌ای جلوگیری کنیم چرا که حتی اگر تلاش هم کنیم، باز هم نمی‌توانیم. حتی به جرات می‌توان گفت که حفظ شرایط فعلی هم امری ناممکن است.

اما این نگاه می‌تواند تضمین کند که برقراری اکوسیستمی‌ غنی و متنوع، امکان‌پذیر خواهد بود. شرایطی که برای هر دو طرف ماجرا نتیجه‌ی برد -برد را به همراه خواهد داشت.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات