استیو جابز؛ رهبری ذاتی که با سرطان خودکشی کرد
شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۷مطالعه 16 دقیقه«در ۳۳ سال اخیر، هر روز صبح به آینه خیره شدم و از خودم پرسیدم که اگر امروز آخرین روز زندگیام باشد، همان کاری را که تا الان میخواستم انجام دهم، ادامه خواهم داد یا نه؟ هر زمان که پاسخ این سؤال در چند روز متوالی منفی میشد، میدانستم که باید چیزی را تغییر دهم.»
این یکی از معروفترین جملات استیو جابز است. جابز که یکی از پایهگذاران ارزشمندترین برند دنیا محسوب میشود، شخصیتی کاریزماتیک، سختگیر و هدفمند داشت و اصلِ پویایی را به استراتژی اپل تزریق کرد. تغییرات اپل در دوران رهبری جابز به حدی زیاد بود که این شرکت همینحالا هم میلیاردها دلار از درآمد سالانهاش را مدیون ایدههای جابز است.
میگویند که اگر پل خراب شد، برای بازسازی آن تلاش نکنید؛ چون چیزی که از دست رفته باشد، از دست رفته است. استیو جابز درهمشکنندهی سنتها بود و حتی این عقیده را هم نقض کرد. او که در سال ۱۹۸۵ به ترک اپل مجبور شد، بعدها در سال ۱۹۹۶ بهعنوان مدیرعامل به این شرکت برگشت تا نشان دهد که برای عملیکردن نقشههای ذهنیاش، عزم جدی دارد.
جابز در زمانی کوتاه به شاخصترین چهرهی اپل تبدیل شد، سخنرانیهای انگیزهبخش برگزار میکرد و نامش بهعنوان یک رهبر ذاتی، در بین عموم جا افتاد. همهچیز برای اپل و استیو جابز خوب پیش میرفت، تا اینکه سرطان از راه رسید.
داستانها فقط وقتی جذاباند که نقطهی پایانی آنها، موفقیت باشد. جابز با هر متر و معیاری، فردی موفق بود و داستان زندگی او برای هر کسی که به حوزهی فناوری و کسبوکار علاقه دارد، الهامبخش است.
از تولد تا جوانی
استیون پائول جابز، در ۲۴ فوریهی ۱۹۵۵ در سانفرانسیسکوی کالیفرنیا به دنیا آمد. مادر و پدرش، جوآن شیبل (بعدها با نام جوآن سیمپسون) و عبدالفتاح جان جندالی هر دو فارغالتحصیل دانشگاه ویسکانسین بودند و پسر خود را هنگامیکه هنوز نامی نداشت، برای فرزندخواندگی به زوجی از طبقهی متوسط به نامهای پاول و کلارا جابز بخشیدند.
پدر بیولوژیکی استیو جابز، متولد حمص سوریه بود
جندالی، پدر جابز، استاد علوم سیاسی سوریه بود و مادرش، شیبل، بهعنوان متخصص گفتاردرمانی کار میکرد. مدت کوتاهی پس از این که استیو به فرزندخواندگی پذیرفته شد، پدر و مادر واقعیاش صاحب فرزند دیگری به نام مونا سیمپسون شدند. استیو جابز تا سن ۲۷ سالگی هیچ اطلاعی از خانوادهی واقعیاش نداشت.
کلارا جابز حسابدار بود و پاول، سرباز قدیمی گارد ساحلی. آنها در منطقهای به نام مانتین ویو که بعدها سیلیکون ولی نام گرفت، زندگی میکردند. هنگامیکه استیو نوجوان بود، با پدرش در گاراژ قدیمی خانه به کار روی وسایل الکتریکی مشغول میشد.
پاول به پسرش یاد داد چطور قطعات وسایل الکتریکی را از هم جدا و دوباره به هم وصل کند و این سرگرمی و تفریحی بود که کمکم اعتمادبهنفس، سرسختی و قابلیت فعالیتهای مکانیکی او را پایه نهاد.
استیو در جوانی، متفکری باهوش و مبتکر بود؛ بااینحال از تحصیلات رسمی مدرسه بهشدت خسته و سرخورده شد. در دوران ابتدایی، کلاسهای سنتی حوصلهی او را سر میبردند. او بهندرت با هم سن و سالهای خود رفیق میشد و چندین بار مجبور شدند به خاطر رفتارهای زننده و شوخیهای زشتش تحصیلات او را به حالت تعلیق درآورند؛ بهطوریکه معلم کلاس چهارم مجبور شد برای درس خواندن با رشوه او را تطمیع کند.
روش معلم جابز جواب داد و استیو بهقدری در درسهایش پیشرفت کرد که مسئولین مدرسه از او خواستند دو کلاس را جهشی بخواند و مستقیماً وارد دبیرستان شود؛ اما والدینش با این پیشنهاد موافقت نکردند. او کلاس پنجم را جهشی خواند و در کلاس ششم با تهدید والدین فقیرش به ترک تحصیل، آنها را وادار کرد همهی پسانداز خود را صرف خرید یک خانه جدید کنند تا او بتواند به مدرسهی جدیدی برود.
استیو جابز در جوانی، فردی باهوش و مبتکر بود؛ اما هیچ علاقهای به درسخواندن نداشت
بعد از اتمام دبیرستان، استیو جابز وارد کالج رید در پورتلند اورگن شد. او که هنوز بیهدف و سرگردان بود، بعد از شش ماه کالج را ترک کرد و ۱۸ ماه بعد را در کلاسهای خلاقیت دانشگاه گذراند. استیو بعدها گفت که در این مدت عاشق دورههای آموزشی خوشنویسی بوده است و سیستمعامل مکینتاس طرحهای مختلف حروف و فونتهای فاصلهدار خوبش را مدیون این دورهها است.
در سال ۱۹۷۴ استیو بهعنوان طراح بازیهای ویدیویی با شرکت آتاری همکاری میکرد. او چندین ماه بعد این شرکت را نیز ترک کرد تا علاقهمندی خود به روشنگری روحی را در هند دنبال کند. سفری که باعث شد او مصرف قرصهای روانگردان را هم تجربه کند.
در سال ۱۹۷۵ جابز و استیو وازنیک همدیگر را در کلوپ کامپیوتری هوم برو ملاقات کردند و همین آشنایی پیشزمینهای شد تا یک سال بعد، آنها به همراه رونالد وین کامپیوتر اپل را در گاراژ خانهی جابز در کریست درایو بسازند. برای تأمین بودجهی اولیه کار، جابز فولکسواگن خود و وازنیک ماشینحساب پیشرفته موردعلاقهی خود را فروخت.
اپل ۱
جابز و وازنیک با عامهپسندکردن تکنولوژی و ساخت سیستمهای کوچکتر، ارزانتر و قابلدسترس، انقلابی در صنعت کامپیوتر ایجاد کردند. وازنیک طراحی یک سری از کامپیوترهای شخصی جدید به نام اپل ۱ (Apple I) را به عهده گرفت و جابز مسئولیت بازاریابی و فروش آنها را به عهده داشت. این کامپیوترها هرکدام به قیمت ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت به فروش رفتند.
اپل ۱، ۷۷۴ هزار دلار برای شرکت جابز و وازنیک کسب درآمد کرد. پسازآن، رهبران اپل چند ماه را در گاراژ جابز صرف مونتاژ بردهای اپل ۱ کردند و آنها را به فروشندگان مستقل کامپیوتری فروختند.
اپل ۲
در همان زمان وازنیک کار روی کامپیوتر بهتری را آغاز کرده بود. سیستم جدید بسیار پیشرفتهتر و پشتیبانی گرافیک رنگی آن قابل توجه بود. جابز و وازنیک میدانستند که اپل ۲ میتواند موفقیت فوقالعادهای برای آنها باشد؛ به همین دلیل جابز به دنبال جذب سرمایهگذار بود.
جابز در ژانویهی ۱۹۷۷ توانست انجل مایک مارکولا، مدیرعامل سابق اینتل را متقاعد کند که مبلغ ۲۵۰ هزار دلار روی اپل سرمایهگذاری کند. مارکولا به انقلابِ در حال وقوع سیستمهای کامپیوتری ایمان داشت و به بنیانگذاران جوان وعده داد که در عرض کمتر از دو سال آنها شرکتشان را در فهرست فورچون ۵۰۰ خواهند دید.
جابز و وازنیک میدانستند که اپل ۲ آیندهی درخشانی دارد؛ به همین دلیل رهبران اپل به دنبال جذب سرمایهگذار بودند و نظر مدیرعامل سابق اینتل را جلب کردند
شاید مارکولا در مورد نرخ رشد اپل بیشازحد خوشبین بود؛ ولی در مورد اینکه اپل بهسرعت به یکی از داستانهای موفقیت آمریکایی تبدیل میشود، حق داشت. Apple II بستهبندی زیبایی داشت، استفاده از آن آسان بود و ویژگیهای متفکرانهی زیادی در خود داشت و بههمیندلیل موفق شد بازار رقابتی کامپیوتر را فتح و بنیانگذارانش را میلیونر کند.
هنگامیکه نرمافزار VisiCalc برای اپل ۲ معرفی شد، صدها هزار نفر از مردم آمریکا، از حسابداران گرفته تا صاحبان کسبوکار، اپل ۲ را خریداری کردند تا محاسبات و برآوردهای خود را در خانه انجام دهند. این موج فروش تا آن زمان بزرگترین جهش مالی بهحساب میآمد.
پس از موفقیتهای به دست آمده، در سال ۱۹۸۰ مخترعان تصمیم گرفتند سهام شرکت خود را در بازار بورس به فروش برسانند و شرکت را تبدیل به سهامی عام کنند. چهار سال بعد، ارزش خالص ثروت جابز به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار رسید و این در حالی بود که او فقط ۲۵ سال سن داشت.
موفقیت اپل توجه IBM (غول صنعت کامپیوتر) را که آن زمان هنوز تنها فروشندهی اصلی CPU به شرکتهای بزرگ بود، به خود جلب کرد. آنها یک سال پسازاینکه اپل ۳ به علت قیمت بالا و برخی مشکلات سختافزاری در بازار شکست خورده بود، در آگوست ۱۹۸۱ کامپیوترهای شخصی IBM را وارد بازار کردند.
IBM تبدیل به بزرگترین تهدید برای اپل شد و این شرکت شهرت خود را در معرض سقوط میدید. جابز و وازنیک همهی امیدشان به پروژه کامپیوتری تجاری به نام اپل لیزا بود.
لیزا و زیراکس پارک
استیو جابز در شروع اعتقاد زیادی به پروژهی لیزا (Lisa) داشت و دانشمندان آزمایشگاه تحقیقاتی کامپیوتر زیراکس (Xerox PARC) بر او تأثیر زیادی گذاشته بودند.
متخصصان آزمایشگاه Xerox PARC از تکنولوژیهای جدیدی مثل رابط کاربری گرافیکی (GUI) و ماوس، اترنت، چاپ لیزری و برنامهنویسی شیء گرا برای آمادهسازی این صنعت استفاده میکردند. جابز غرق جذابیت GUI شد چون استفاده از آن نسبت به خط فرمان متنی سادهتر بود.
لیزا با وجود اضافه شدن رابط کاربری گرافیکی و ماوس، به لحاظ اقتصادی شکست خورد. برخی از کارشناسان، علت شکست را قیمت بالا و سرعت پایینتر از انتظار آن ذکر میکنند و برخی هم بیتجربگی نسبی جابز در حوزهی مدیریت و بازاریابی را مسبب این فاجعه میدانند.
جابز در جستجوی مدیری مستعد بود که بتواند آنها را در توسعه و گسترش شرکت یاری دهد و در سال ۱۹۸۳ با جان اسکالی یکی از مدیران شرکت پپسی کولا به توافق رسید که مدیریت اپل را به عهده بگیرد.
مکینتاش و ترک اپل
شکست پروژهی لیزا به جابز صدمه زیادی زد و او تصمیم گرفت روی پروژهای کوچک به نام Macintosh کار کند. مکینتاش قرار بود کامپیوتر شخصی ارزانی باشد که استفاده از آن بهراحتیِ کار با یک توستر است.
مکینتاش قرار بود کامپیوتر شخصی ارزانی باشد که استفاده از آن بهراحتیِ کار با توستر است
جابز سرپرست پروژهی مکینتاش شد و تصمیم گرفت نسخهای کوچکتر و ارزانتر از لیزا را با یک رابط کاربری گرافیکی از پوشهها، آیکونها و منوهای کشویی و یک ماوس کامل کند. تحقق پروژهی مکینتاش سه سال طول کشید. جابز گروه کوچکی از مهندسان جوان درخشان را که به نگرش او کاملاً ایمان داشتند، به یاری گرفت و البته پشتیبانی جان اسکالی را نیز با خود داشت.
در ژانویهی ۱۹۸۴ جابز در جلسهی سالانه سهامداران شرکت، مکینتاش را معرفی کرد. پروژه در هیاهوی زیادی راهاندازی شد و در چند ماه اول به نسبت موفق بود. بااینحال در اوایل سال ۱۹۸۵، فروش آن رو به کاهش گذاشته بود؛ اگرچه جابز حاضر به تصدیق این قضیه نبود و همچنان ادعا میکرد مکینتاش، اپل را نجات داده است.
واکنش استیو جابز به موفقیت مکینتاش تنش زیادی در شرکت ایجاد کرده بود، مخصوصاً بین جابز و اسکالی. در ماه می همان سال استیو جابز تلاش کرد رؤیا و مدیران ارشد شرکت را متقاعد کند اسکالی را برکنار کنند، ولی آنها به ابقای اسکالی رأی دادند و اعلام شد بعد از این جابز هیچ نقش و وظیفه عملیاتی در شرکت ندارد و فقط به ریاست هیئتمدیره ادامه میدهد.
جابز چهار ماه بعد را به مسافرت گذراند و اخبار را پیگیری کرد تا اینکه طرح جدیدی به ذهنش رسید: بنیانگذاری یک شرکت کامپیوتری جدید باهدف رسیدن به مدارج بالاتر و بهکارگیری عدهای از مهندسان که سابقاً در شرکت اپل کار میکردند.
هنگامیکه شرکت اپل از برنامهی جابز آگاه شد، تهدید کرد به خاطر استفاده از اطلاعات باارزش آنها در یک شرکت رقیب از او شکایت میکند. درنتیجه جابز از ادامه کار منصرف شد و همهی سهام خود از شرکت اپل را فروخت. چندی بعد جابز دوباره طرح خود را از سر گرفت ولی با تلفیق نکست، اپل شکایت مطرحشده را چند ماه به تعویق انداخت.
نکست و پیکسار
شرکت نکست (NeXT) با سرمایهی هفت میلیون دلاری پایهگذاری شد و جابز در سال ۱۹۸۹ سیستم نکست کامپیوتر را ساخت که نرمافزار آن مبنای آیفونهای امروزی است.
نرمافزار نکست کامپیوتر، مبنای آیفونهای امروزی است
نکست کامپیوتر اگرچه نقاط قوت بسیاری داشت (ازجمله اولین مرورگر وب و نرمافزارهای کاربردی) ولی هرگز تولیدات خود را در سطح بالا به فروش نرساند و در سطح حوزههای آکادمیک باقی ماند.
نسل دوم کامپیوترهای نکست با عنوان نکست کیوب (NeXT Cube)، سیستم ایمیل چندرسانهای (نکست میل) را ارائه کرد که ارسال صدا، تصویر، گرافیک و ویدیو را برای اولین بار امکانپذیر کرد. در سال ۱۹۹۳ مجموعهی نرمافزاری آنها (نکست استپ) با همه تجهیزاتش به شرکت اینتل واگذار شد.
جابز در این سالها فعالیت دیگری هم داشت: او یک شرکت انیمیشن را از جرج لوکاس خرید که بعدها استودیوی انیمیشن پیکسار (Pixar) نام گرفت. جابز روی پتانسیل استودیوی پیکسار بهقدری حساب میکرد که ۵۰ میلیون دلار روی آن سرمایهگذاری کرد.
پیکسار فیلمهای محبوبی از قبیل داستان اسباببازی، نجات نمو و شگفتانگیزان را تولید کرد. در سال ۲۰۰۶ پیکسار با دیزنی ادغام شد و تا جابز تبدیل به بزرگترین سهامدار شرکت دیزنی شود.
بازگشت استیو جابز به اپل
برخلاف موفقیتهای پیکسار، نکست نتوانست طبق برنامه، خود را تبدیل به مهمترین سیستمعامل آمریکا کند. در سال ۱۹۹۶ اپل شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خریداری کرد و سال بعد جابز به جایگاه پیشین خود یعنی سمت مدیرعامل شرکت اپل بازگشت. جابز همانطور که در دههی هشتاد شرکت اپل را به دنیا معرفی کرده بود، بار دیگر با بازگشت خود این شرکت را احیا کرد.
آیمک
جابز با استفاده از یک تیم مدیریتی جدید، اصلاح گزینههای سهام و البته تحمیل حقوق یک میلیون دلار در سال، شرکت اپل را دوباره به صحنهی رقابت بازار برگرداند. محصولات مبتکرانه و هوشمندانهای مثل آیمک، طراحیهای زیبا و کمپینهای شرکت بار دیگر توجه مصرفکنندگان را به خود جلب کرد.
آیپاد
اولین نسل آیپاد در اکتبر ۲۰۰۱ عرضه شد. آیپاد (نخستین موزیک پلیر دیجیتال قابلحمل) سایز کوچکی داشت و استفاده از آن راحت بود. آیپاد با فروش ۳۰۰ هزار نسخه در ۱۰ سال، اپل را به باارزشترین شرکت دنیا تبدیل کرد.
آیفون
آیفون (iPhone) تکامل تکنولوژی مدرن بود. تولید نخستین آیفون از سال ۲۰۰۵ شروع شد و در سال ۲۰۰۷ همزمان باعرضهی این محصول، اختراع سال لقب گرفت.
اپل آیفون گوشی هوشمندی کوچک با قابلیتهای چندرسانهای و صفحهنمایش لمسی بود. نسل بعدی آیفون از جیپیاس و دادههای اینترنتی پشتیبانی میکرد و سه باند داشت. در سال ۲۰۰۹ آیفون 3GS تولید و عرضه شد که هم قابلیت کنترل صدا و هم دوربینی بهتر و پردازندهای سریعتر از آیفونهای قبلی داشت.
تا سال ۲۰۱۰ شرکت اپل ۹۰ میلیون نسخه از گوشی همراه خود را در سراسر جهان به فروش رسانده بود. فروش دیوانهوار گوشیهای آیفون حتی همین امروز هم ادامه دارد.
آیپد
جابز در ژانویهی ۲۰۱۰ آی پد (iPad) را معرفی کرد: آیپد تبلتی با سیستمعامل iOS، صفحهنمایش لمسی و صفحهکلیدی مجازی بود که قابلیت اتصال به وایفای داشت. فروش آیپد دو برابر سریعتر از آیفون بود و در سال ۲۰۱۵ اعلام شد که بیش از ۲۵۰ میلیون نسخه از این تبلت در جهان به فروش رسیده است.
آیتونز
آی تونز (iTunes) یک سرویس پخش چندرسانهای بود که کتابخانهی مدیا، رادیو آنلاین و نرمافزار مدیریت دستگاه تلفن همراه را در خود داشت و برای بازی، دانلود و سازماندهی فایلهای صوتی و تصویری دیجیتال در کامپیوترهایی که با سیستمهای عامل OS X و ویندوز کار میکردند مورد استفاده قرار میگرفت. اپل در سال ۲۰۲۱ پشتیبانی از آیتونز را متوقف کرد.
سرطان و مرگ استیو جابز
استیو جابز در سال ۲۰۰۳ برای درمان سنگ کلیه به دکتر مراجعه کرد، اما پزشکان متوجه «سایهای» بر پانکراس او شدند. پزشکان به مدیرعامل اپل گفتند که او به سرطان نورواندوکرین (گونهای سرطان پانکراس که نادر ولی درمانپذیر است) مبتلا شده.
ابتلا به سرطان، بدترین اتفاقی است که میتواند برای هر کسی بیافتد، اما استیو جابز تا حدی خوششانس بود؛ چون افراد مبتلا به تومور سلولهای جزیرهای غدد درونریز معمولا زودتر از مبتلایان به سایر تومورهای پانکراس از بیماری خود مطلع میشوند و شانس بیشتری برای درمان دارند.
پزشکان به جابز توصیه کردند سریعا زیر تیغ جراحی برود، اما او در کمال ناباوری سراغ گزینههای درمانی شرقی رفت. جابز به فردی که بیوگرافیاش را نوشت، گفته بود: «نمیخواستم بدنم باز شود. نمیخواستم آنگونه به من هتک حرمت شود.»
پزشکان به جابز توصیه کردند سریعا زیر تیغ جراحی برود، اما او در کمال ناباوری سراغ گزینههای درمانی شرقی رفت
جابز تصمیم گرفت به رویکرد «تفکر جادویی» روی بیاورد. او به مدت ۹ ماه تلاش کرد بیماریاش را ازطریق رژیم سبزیجات، طب سوزنی، گیاهان دارویی، پاکسازی روده و سایر روشهایی که در اینترنت پیدا کرده بود، درمان کند. او در برههای زمانی حتی سراغ رمال رفت.
درحالیکه هیئتمدیرهی نگران این بود که اگر سهامداران متوجه بیماری جابز شوند سهام خود را به فروش میرسانند و از اپل خارج میشوند؛ درنهایت با تصمیم جابز مبنی بر محرمانهنگهداشتن این خبر موافقت کردند.
استیو جابز در سال ۲۰۰۴ عمل جراحی موفق داشت و پزشکان توانستند تومور سرطانی پانکراس او را خارج کنند. جابز پس از عمل، راز بیماری خود را در رسانههای عمومی فاش کرد.
با همهی تلاشها، بهنظر میرسید که سرطان نمیخواهد دست از سر استیو جابز بردارد. در سال ۲۰۰۶ کاهش وزن قابلتوجه استیو جابز در کنفرانس توسعهدهندگان اپل، شایعات درمورد بازگشت سرطان او را تقویت کرد. در آن زمان سخنگوی اپل به رسانهها گفت: «سلامت استیو جابز، پایدار است.»
تکذیبیهی اپل، مردم را قانع نکرد. هر چه زمان میگذشت، استیو جابز در مراسمهای مختلف، نحیفتر و ناتوانتر به نظر میرسید. اپل به «مشکلی معمول» در بدن جابز اشاره میکرد و خود جابز میگفت که کاهش وزنش نتیجهی نامتعادلبودن هورمونها است. او حتی یکبار به صراحت گفت: «گزارشها دربارهی مرگ من بسیار اغراقآمیزند.»
در سال ۲۰۰۹، انکارهای استیو جابز به پایان رسید. او در آن زمان مرخصی پزشکی گرفت و با ارسال ایمیل به کارمندان شرکت، گفت مسائل مربوطبه سلامتیاش پیچیدهتر از حد انتظار بوده.
چند ماه بعد، والاستریت ژورنال از حقیقتی شگفتآور پرده برداشت: استیو جابز در ایالت تنسی پیوند کبد انجام داده بود. بیمارستان در ابتدا این موضوع را تکذیب کرد، اما مدتی بعد در بیانیهای گفت: «زمانی که فرد اهداکننده در دسترس قرار گرفت، استیو جابز بیمارترین فرد در فهرست انتظار بود.»
زمانی که فرد اهداکنندهی کبد در دسترس قرار گرفت، استیو جابز بیمارترین فرد در فهرست انتظار بود
استیو جابز پس از ۶ ماه مرخصی، به اپل بازگشت؛ اما مشکلات سلامتیاش همچنان ادمه داشتند. او در اوایل سال ۲۰۱۱ بار دیگر مرخصی اجباری گرفت. چند ماه بعد، جابز دیگر مدیرعامل اپل نبود. او در ایمیلی به کارمندان شرکت نوشت: «همیشه گفتهام که اگر روزی برسد که دیگر نتوانم وظایفم را انجام دهم... خودم اولین فردی هستم که به شما خواهم گفت. متأسفانه، آن روز فرا رسیده است.»
جابز حتی در اوج دوران بیماری هم تلاش کرد استانداردهای سختگیرانه و سطح بالای خود را حفظ کند. او در بیمارستان با ۶۷ پرستار صحبت کرد و در نهایت رضایت داد که سه نفر از آنها روند درمان را برعهده بگیرند. با اینحال تا چند ماه بعد، دیگر کاری از کسی ساخته نبود.
در تاریخ ۵ اکتبر سال ۲۰۱۱ (۱۳ مهر ۱۳۹۰)، اپل رسماً اعلام کرد استیو جابز درحالیکه توسط اعضای خانواده احاطه شده بود، در خانهاش در کالیفرنیا درگذشته است. جابز به هنگام مرگ، ۵۶ سال سن داشت.
بیوگرافی استیو جابز توسط والتر ایزاکسون نوشته و بهصورت کتاب منتشر شده است. در سال ۲۰۱۳ فیلمی به نام «جابز» ساخته شد که بخشی از زندگی او را به تصویر میکشید.
میراث استیو جابز
استیو همیشه دوست داشت بگوید که هر روز از زندگیاش را طوری گذرانده که انگار آخرین روزش بوده است؛ او واقعا چنین کاری را انجام داد. استیو جابز زندگی ما را دستخوش تغییر کرد، تعریف جدیدی برای همهی صنایع ارائه داد و یکی از بزرگترین کارها را در تاریخ حیات بشریت انجام داد: او دید هر یک از ما را نسبت به دنیایی که در آن زندگی میکنیم، تغییر داد.- باراک اوباما، رئيسجمهور اسبق آمریکا
یکی از انتقادات بزرگی که به تیم کوک، مدیرعامل فعلی اپل، وارد میشود، توقف نوآوری در اپل پس از مرگ استیو جابز است. با وجود عرضهی موفق اپل واچ در سال ۲۰۱۵ و ایرپاد در سال ۲۰۱۶، بسیاری از منتقدان گفتهاند که اپل دست از خلق نوآوری برداشته و همچنان درحال کسب سود از ایدههای قدیمی است.
پس از مرگ استیو جابز، دنیا به حیاتش ادامه داد؛ اما او اثر قابلتوجهی بر زندگی میلیاردها نفر گذاشت. تا سال ۲۰۱۸ بیشاز دو میلیارد آیفون در سراسر دنیا به فروش رسید تا نحوهی ارتباط مردم با یکدیگر، تغییر کند.
یک متخصص میگوید: «جابز تنها نوعی از سرطان پانکراس را داشت که قابلدرمان بود. او اساسا خودکشی کرد»
استیو وازنیک، همبنیانگذار اپل، میگوید: «جابز را همیشه بهعنوان فردی که ذهن سریعی داشت، به یاد خواهم آورد. هر زمانی که دربارهی مسائل داخل شرکت و نحوهی انجام کارها صحبت میکردیم، همیشه حق با او بود.»
چشماندازی که استیو جابز برای اپل و دنیای تکنولوژی تصور کرد، این برند را به بالاترین نقاط رساند. جابزِ سختگیر که به ذهنش اعتقاد زیادی داشت، با ایدهی سایر مدیران اپل مخالفت کرد و اجازه نداد که برای آیپد تحقیق بازاری انجام بگیرد. او گفت: «شغل مصرفکنندگان این نیست که بفهمند چه چیزی میخواهند.»
وقتی بحث به سلامت شخصی رسید، استیو جابز باز هم فقط روی نظر خودش تأکید کرد. او اجازه داد سرطان ۹ ماه در بدنش پخش شود. برخی از پزشکان میگویند تأخیر ۹ ماهه همان عاملی بود که مرگ جابز را رقم زد. یک متخصص میگوید: «جابز تنها نوعی از سرطان پانکراس را داشت که قابلدرمان بود. او اساسا خودکشی کرد.»
در سال ۲۰۱۰، استیو جابز میدانست که خورشید زندگیاش در حال غروبکردن است. او در یک برهه به بیوگرافینویسش گفت: «گاهیاوقات دربارهی وجودداشتن خدا، ۵۰-۵۰ هستم. این همان راز بزرگی است که هرگز حقیقتش را کامل نخواهیم فهمید؛ اما دوست دارم باور کنم که زندگی پس از مرگ هم وجود دارد. دوست دارد باور کنم که خردِ جمعآوریشده در طول زندگی، با مرگ ناپدید نمیشود.»
با وجود این، جابز در انتهای سخنانش مکث کرد، لبخند زد و به بیوگرافینویس خود گفت: «ولی شاید همهچیز مثل دکمهی خاموش و روشن است و پس از مرگ، ناپدید خواهی شد. شاید به همین دلیل بود که هیچوقت نمیخواستم دکمهی خاموش و روشن روی دستگاههای اپل قرار دهم.»
سخنان بهیادماندنی از استیو جابز
- «شغل شما قرار است بخش عمدهای از زندگیتان باشد، فقط هنگامی از شغلتان احساس رضایت میکنید که باور داشته باشید کار بزرگی انجام میدهید. تنها راه موفقیت در کارهای بزرگ، این است که آنها را با عشق انجام دهید. اگر هنوز کاری را که عاشقش هستید پیدا نکردهاید، به جستوجوی خود ادامه دهید. چیزهایی که به قلب و روح انسان مربوطند، همیشه راه خود را پیدا میکنند. عجله نکنید؛ روزی راه درست زندگیتان را پیدا میکنید.»
- «همهی ما باید در زندگی فوقالعاده باشیم؛ چراکه این زندگی ما است. زندگی کوتاه است و مرگ فرا میرسد. پس بهتر است کاری را انجام دهیم که ارزش زندگی را داشته باشد.»
- «تمرکز و سادگی، مانتراهای من بودهاند. سادگی میتواند سختتر از پیچیدگی باشد. برای سخت کار کردن باید ذهنتان را پاک کنید تا مسائل برایتان ساده شوند.»
- «من فکر میکنم اگر کاری انجام میدهید و خوب پیش میرود، نباید به آن اکتفا کنید. باید در پی کاری فوقالعادهتر باشید، نه اینکه در آن ساکن شوید. به این فکر کنید که کار عالی و شگفتآور بعدی چیست.»
- «کیفیت بسیار مهمتر و بهتر از کمیت است. اینکه به یک موفقیت فوقالعاده برسید باارزشتر از پیروزیهای کوتاه و موقت است.»
- «آنچه یک رهبر را از یک پیرو متمایز میکند، خلاقیت و نوآوری است.»
این مقاله بهمناسبت تولد استیو جابز در ۵ اسفند ۱۴۰۲ بازنشر شد.
نظرات