جانی آیو / Jony Ive

بیوگرافی جانی آیو؛ طراح افسانه‌ای اپل و معمار ایده‌های استیو جابز

پنج‌شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳
مطالعه 29 دقیقه
جانی آیو، طراح اسطوره‌ای آیفون، آیپد و اپل واچ، با اصول طراحی مینیمالیسم خود مسیر زیبایی‌شناسی فناوری‌ مدرن را برای همیشه تغییر داد.
تبلیغات

برای جانی آیو طراحی نه فقط یک شغل، بلکه نوعی آیین و ضرورت بود، یک وسواس تمام‌عیار. او طراحی را نه به‌عنوان یک «فرم» بلکه به‌عنوان مکالمه‌ای بی‌صدا میان انسان و ابزارها می‌دید. اگر چیزی به زبان نمی‌آمد، یعنی درست طراحی نشده بود. اگر دکمه‌ای نیاز به توضیح داشت، یعنی اضافه بود. اگر کاربر به این فکر فرومی‌رفت که «چگونه باید از این ابزار استفاده کنم؟»، یعنی محصول شکست‌خورده بود.

این مطلب به‌مناسبت تولد جانی آیو در تاریخ ۹ اسفند ۱۴۰۳ به‌روز شد.

این نگاه عمیق ریشه در کودکی‌اش داشت؛ در کارگاه‌های پدر و عموهایش، جایی که اولین‌بار با لذت خلق‌کردن آشنا شد. در دوران نوجوانی محصولات شرکت «براون» با طراحی دیتر رامز مشهور افقی تازه پیش روی او گشود:

او می‌توانست ساعات طولانی به ماشین‌حساب‌ها و رادیوها نگاه کند و در تنهایی خودش ظرافت زوایا و خمیدگی‌ها را با کنجکاوی آن‌قدر در ذهنش تصویرسازی کند تا صدای اشیا را بشنود. «طراحی چیزی نیست که ببینی، باید آن را احساس کنی» الگویی که بعدها با نبوغ خودش پرورش داد و در تمام دوران فعالیتش در اپل به آن پایبند ماند:

وقتی اولین آی‌مک را طراحی می‌کرد، وقتی خطوط انحنای آیفون را شکل می‌داد، وقتی زبان جدیدی برای فناوری می‌ساخت، همچنان درگیر همان مکالمه‌های خاموش بود. از نگاه آیو هر محصول باید داستان خودش را بی‌هیچ توضیح اضافه‌ای روایت می‌کرد.

جانی آیو حدود سه دهه در اپل حضور داشت و در تمام عمر کسی را مانند استیو جابز به ایده‌های خود نزدیک ندید. به همین ترتیب جدایی او از این شرکت نیز تصمیمی یک‌شبه و ناگهانی نبود. اپل بعد از استیو جابز تغییر کرده بود و آیو پس از اتمام آخرین اثر هنری خود در این شرکت یعنی اپل پارک، می‌دانست باید عصر جدیدی در مسیر حرفه‌ای خود آغاز کند.

با ما همراه باشید تا مروری کنیم بر زندگی جانی آیو، مدیر طراحی سابق شرکت اپل و بنیان‌گذار LoveFrom، نابغه‌ای از کوچه‌های لندن که به تایتان طراحی جهان تبدیل شد.

کپی لینک

دوران کودکی

جاناتان آیو ۲۷ فوریه ۱۹۶۷ در چنگفورد، یکی از مناطق حومه‌ای لندن، متولد شد. پدرش مایکل آیو، نقره‌ساز و بعدها مدرس صنایع‌دستی، طراحی و فناوری در پلی‌تکنیک میدلسکس بود و نه‌تنها به آموزش دانش‌آموزانش اهمیت می‌داد، بلکه علاقه‌ی زیادی به یادگیری و تجربه‌ی شخصی داشت. او عاشق ساختن چیزهای جدید بود و علاقه به طراحی را از همان ابتدا به پسرش منتقل کرد.

دهه‌ی ۱۹۶۰ برای بریتانیا دوره‌ای از تحولات اجتماعی، فرهنگی و تکنولوژیکی بود: انگلیس پس از جنگ جهانی دوم هنوز درگیر بازسازی اقتصاد خود بود. طبقه‌ی متوسط به‌تدریج قدرت بیشتری پیدا می‌کرد و نرخ مصرف‌گرایی روبه‌افزایش بود، درحالی‌که لندن در معرض موج جدیدی از طراحی صنعتی و مدرنیسم آلمانی قرار داشت.

لندن قرار بود به یکی از مراکز فرهنگی جهان تبدیل شود، گروه بیتلز دنیا را با موسیقی خود تسخیر کرده بود و خلاقیت و مد و فشن در حال انفجار بود. جانی در حالی کودکی خود را سپری می‌کرد که تکنولوژی آرام‌آرام به بخشی از زندگی روزمره‌ی مردم تبدیل می‌شد. این فضای باز فکری، زمینه‌ی لازم را برای رشد ذهنی او فراهم کرد و باعث شد خیلی زود به شکل‌دهی ایده‌هایش علاقه‌مند شود.

جانی از همان کودکی به اشیای اطرافش دقت زیادی می‌کرد. او نه فقط به نحوه‌ی کارکرد وسایل، بلکه به شکل، جنس و طراحی آن‌ها هم توجه داشت.

تماشای پدر و عموهایش در کارگاه‌های نقره‌کاری برای او الهام‌بخش بود تا از همان سنین پایین عاشق این باشد که با دستانش چیزهای جدید خلق کند. او گاهی ساعت‌ها روی یک ایده کار می‌کرد، اشکال مختلف را امتحان می‌کرد و از اشتباه‌کردن نمی‌ترسید.

با ورود به مدرسه نگرش متفاوت او نسبت به هم‌سن‌وسالانش مشخص‌تر شد. درحالی‌که بسیاری از بچه‌ها به فکر بازی و سرگرمی بودند، جانی خجالتی و درون‌گرا ترجیح می‌داد روی طرح‌هایش کار کند و با جزئیات اشیای اطرافش سروکله بزند. معلمانش هم متوجه شدند که او نه‌تنها در موضوعات فنی را عالی درک می‌کند، بلکه نوعی شیفتگی خاص به زیبایی‌شناسی دارد. آیو می‌گوید:

در آن زمان عاشق ترسیم‌کردن لوازم کاربردی یا تخیلی روی کاغذ بودم، نه مانند کودکانی که استعداد خود را در نقاشی نشان می‌دهند. هدفم از ترسیم‌کردن ساختن بود و بعدها فهمیدم اسم این کار طراحی است.

اما ماجرا فراتر از خطوطی پیش می‌رفت که او بادقت روی کاغذ می‌کشید. اشتیاق دیگر جانی باز و بسته کردن وسایل خانه بود تا بفهمد چگونه کار می‌کنند. «شیفتگی کامل به دنیای فیزیکی از طریق تخریب آن آغاز می‌شود.» او به یاد می‌آورد:

باز و بسته کردن رادیوها آسان بود، اما فراموش نمی‌کنم که یک ساعت زنگ‌دار را باز کردم و بعد برای بستن آن دچار مشکل شدم. نمی‌توانستم فنر اصلی را دوباره سفت کنم.

جانی دوران دبیرستان خود را در مدرسه‌ی والتون استنفورد گذراند، جایی که عمیقاً عاشق طراحی اتومبیل‌ها شد.

پدرش مایکل آیو راهنمای خوبی برای او بود، اما اصرار نداشت که جانی فقط در یک مسیر مشخص حرکت کند. همیشه به پسرش یادآوری می‌کرد که طراحی فراتر از ظاهر است و به تجربه‌ی کاربر، نحوه‌ی استفاده از محصول و تأثیر آن بر زندگی مردم مربوط می‌شود. دیدگاهی که بعدها جانی در مصاحبه‌هایش از آن قدردانی می‌کرد.

کپی لینک

دوران دانشگاه و تجربه‌های اولیه

پس از اتمام دبیرستان، جانی آیو برای ادامه‌ی تحصیل چندین دوره‌ی طراحی در لندن را بررسی کرد، از جمله کالج سلطنتی هنر. اما با دیدن فضای دانشکده‌ها خیلی زود منصرف شد. درعین‌حال مطمئن بود که علاقه‌ی اصلی‌اش نه گرافیک است و نه معماری، بلکه تلفیقی از این دو است: در نهایت او به پلی‌تکنیک نیوکاسل (که بعدها به دانشگاه نورثامبریا تغییر نام داد) رفت تا طراحی صنعتی بخواند.

دانشگاه نورثامبریا در آن زمان یکی از برترین مراکز آموزش عملی طراحی صنعتی در بریتانیا بود. برنامه‌ی تحصیلی دانشجویان موضوعاتی مانند طراحی محصول، کار با مواد مختلف و شناخت نیازهای کاربران را پوشش می‌داد. برخلاف بسیاری از رشته‌های مهندسی که بر جنبه‌های فنی تمرکز داشتند، این دوره به دانشجویان می‌آموخت که طراحی، ترکیبی از هنر، فناوری و روان‌شناسی کاربران است.

جانی آیو در دوران دانشجویی با طراحی یک تلفن و سمعک نوآورانه خود را از سایر دانشجویان متمایز کرد

در این دوره، جانی مهارت‌های پایه‌ای خود را تقویت کرد و آموخت چگونه ایده‌هایش را از طریق طراحی سه‌بعدی و نمونه‌سازی‌های اولیه عملی کند. پروژه‌های دانشجویی او از جمله طراحی یک تلفن و یک سمعک، به‌قدری عالی بودند که بعدها در موزه‌ی لندن به نمایش درآمدند.

در همین دوران جانی برای اولین‌بار با کامپیوترهای اپل کار کرد و مجذوب آن‌ها شد: برخلاف سایر محصولات دیجیتال آن زمان، مکینتاش نه‌تنها از نظر فنی پیشرفته بود، بلکه طراحی متفاوتی داشت: لوکس، ساده، جذاب و کاربرپسند. او بعدها اذعان کرد که مکینتاش جرقه‌ی کار با فناوری‌های دیجیتال را در ذهن او زده بود.

کپی لینک

ورود به دنیای حرفه‌ای: شرکت Tangerine

آیو پس از فارغ‌التحصیلی به مدت یک سال با گروه رابرتز ویور همکاری کرد، زیرا این شرکت در طول دوران دانشگاه از او حمایت مالی کرده بود. پس از آن برخلاف هم‌دوره‌ای‌هایش که جذب شرکت‌های بزرگ شدند، به استودیوی طراحی کوچکی در هوکستون اسکوئر لندن به نام Tangerine پیوست، جایی که طیف وسیعی از محصولات مصرفی را، از مسواک گرفته تا مایکروویو طراحی کرد.

بااین‌حال او خیلی زود از کار برای مشتریانی که ارزش‌هایشان را دوست نداشت، سرخورده شد. ضربه‌ی نهایی روزی بود که او برای ارائه‌ی طراحی جدید یک روشویی و سرویس بهداشتی به شهر هال سفر کرد. آن روز در بریتانیا «روز خیریه‌ی کمدی» بود و رئیس شرکت با یک بینی پلاستیکی قرمز فانتزی سر جلسه حاضر شد و طرح آیو را «بیش‌ازحد مدرن و گران» خواند.

اولین کارفرمای جانی آیو محصولات طراحی شده او را بیش‌ازحد مدرن و گران خواند

این بازخورد برای جانی آیو ناامیدکننده بود. او دریافت که اغلب کارفرماها به‌جای توجه به نوآوری و تجربه‌ی کاربر، صرفاً به کاهش هزینه‌ها و فروش بیشتر اهمیت می‌دهند. این مسئله او را به فکر تغییر مسیر شغلی انداخت تا جایی پیدا کند که در آن طراحی به معنای واقعی کلمه ارزشمند باشد.

دراین‌بین استودیو تنجرین، مشتری خاصی داشت که همیشه نظر آیو را به خود جلب می‌کرد: اپل. او به‌عنوان مشاور روی طراحی کامپیوتر قابل‌حمل برای اپل کار می‌کرد که بعدها در سال ۱۹۹۱ با نام «پاوربوک» معرفی شد.

کپی لینک

پیوستن به اپل در دوران غیاب جابز

در همین دوران اپل در جستجوی طراحان جوان و خلاقی بود که بتوانند محصولات آینده‌ی شرکت را متحول کنند. رابرت برونر مدیر طراحی صنعتی اپل، مشتاقانه به دنبال طراحانی می‌گشت که نگاهی تازه به طراحی محصولات دیجیتال داشته باشند.

جانی آیو ایده‌ای برای ترک انگلیس و مهاجر به آمریکا نداشت، اما به‌مرورزمان دلسردی‌اش از فضای طراحی صنعتی سنتی عمیق‌تر شد. پروژه‌هایش در Tangerine به نتیجه‌ی دلخواه نمی‌رسیدند و احساس می‌کرد در این محیط نمی‌تواند رشد کند. از سوی دیگر حالا اپل از او خواسته بود به‌عنوان طراح صنعتی در تیم اصلی شرکت مشغول به کار شود.

جانی آیو سرانجام سال ۱۹۹۲ به اپل پیوست، اما اپل نیز با شرایطی کاملاً متفاوت از امروز روبرو بود:

این شرکت که زمانی به‌عنوان برترین ارائه‌دهنده‌ی محصولات پیشرو شناخته می‌شد، اوایل دهه‌ی ۹۰ با مشکلات مدیریتی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و محصولاتش نه‌تنها نوآورانه نبودند، بلکه از رقبا نیز عقب‌ مانده بودند. اپل بدون استیو جابز، مسیری نامطمئن را طی می‌کرد و جایگاه خود را در صنعت کامپیوترهای شخصی از دست می‌داد.

در سال‌های اولیه، نقش جانی آیو بیشتر در پشتیبانی از پروژه‌های طراحی محصول خلاصه می‌شد. اپل در آن دوران محصولاتی مانند پاوربوک، پرفورما و نیوتون مسیج‌پد را تولید می‌کرد، اما هیچ‌کدام از این دستگاه‌ها ساختارشکن نبودند و مشتریان را به شگفتی وا نمی‌داشتند.

جانی آیو در دورانی به اپل ملحق شد که استیو جابز در این شرکت حضور نداشت

با اینکه آیو استعداد و نبوع خود در تیم طراحی اثبات کرده بود، فضای کلی شرکت ناامیدکننده بود. نتیجه‌ی سیاست‌های جان اسکالی، عرضه‌ی تعداد زیادی از مدل‌های مشابه و ناموفق بود که هیچ‌کدام نتوانستند موفقیت محصولات اولیه‌ی اپل را تکرار کنند.

تیم طراحی صنعتی در اپل چندان قدرتی نداشت. تصمیم‌گیرندگان اصلی شرکت بیشتر روی بخش مهندسی و بازاریابی متمرکز بودند و طراحی محصول را اولویت خود نمی‌دانستند. جانی آیو بعدها گفت که در این سال‌ها بارها تا آستانه‌ی ترک این شرکت پیش رفته بود.

سال ۱۹۹۶ رابرت برونر اپل را ترک کرد و جایگاه مدیر ارشد طراحی صنعتی خالی شد. اپل تصمیم گرفت جانی آیو، طراح جوان تیم را به این سمت منصوب کند. این انتصاب روحیه‌ی آیو را بهتر نکرد: هرچند حالا ظاهراً اختیارات بیشتری داشت، ولی ولی انگار نمی‌توانست چیزی را تغییر دهد.

آیو، اپلِ بدون جابز را شرکتی دلسردکننده می‌دانست

اغلب طرح‌های او در این دوره یا توسط مدیران رد می‌شدند یا دستخوش تغییرات زیادی می‌شدند که اصالت اولیه‌شان را از بین می‌برد. جانی آیو هنوز نتوانسته بود تأثیر واقعی خود را بر شرکت بگذارد و اپل در آستانه‌ی ورشکستگی قرار داشت.

کپی لینک

بازگشت استیو جابز به اپل و آغاز تغییرات

سال ۱۹۹۷ درحالی‌که ارزش سهام اپل به پایین‌ترین حد ممکن رسیده بود و تحلیلگران دیگر شانسی برای بقای این شرکت نمی‌دیدند استیو جابز به خانه‌ی اصلی خود بازگشت.

او که در مدت جدایی از اپل روی شرکت نکست و پروژه‌ی انقلابی پیکسار کار کرده بود، به‌سرعت تغییراتی اساسی را در دستور کار قرار داد: پروژه‌های غیرضروری را حذف کرد، تیم مدیریت را بازسازی کرد و مهم‌تر از همه، به دنبال طراحی محصولاتی رفت که می‌توانستند اپل را از سقوط نجات دهند.

جانی آیو بعدها در مصاحبه‌ای گفت که باتوجه‌به شناختی که از استیو جابز داشت (به‌ویژه با‌توجه‌به اینکه او پس از بازگشت بسیاری از مدیران و اعضای هیئت‌مدیره شرکت را برکنار کرده بود) تصور می‌کرد او را از اپل اخراج کند. بااین‌حال اولین مواجهه‌ی آن‌ها خاطره‌انگیز شد:

جابز از کنار اتاقی عبور می‌کرد که ناگهان مرد جوانی را دید که روی میز و تمامی اطرافش با ماکت‌ها، طراحی‌ها و نمونه‌های اولیه محصول احاطه شده بود. با دیدن این منظره بلافاصله اولین جلسه را با جانی آیو ترتیب داد.

در این جلسه، آن‌ها درباره‌ی فلسفه‌ی طراحی، تجربه‌ی کاربر و اینکه یک محصول چگونه می‌تواند فراتر از یک ابزار، به تجربه‌ای احساسی تبدیل شود، گفتگو کردند. ایده‌های آن دو به‌طرزی عجیب با هم همسو بود و خیلی زود به دوستانی صمیمی تبدیل شدند. مجله‌ی تایم سال ۲۰۱۴ نوشت:

رابطه‌ی جانی آیو و استیو جابز و علاقه‌ی مشترک آن‌ها به ساختن، یکی از خلاقانه‌ترین همکاری‌های تاریخ سرمایه‌داری مدرن را رقم زد: در کمتر از دو دهه این دو مرد اپل را از شرکتی در آستانه‌ی ورشکستگی به باارزش‌ترین شرکت دنیا تبدیل کردند؛ چنان‌که سال ۲۰۱۴ ارزش اپل به بیش از ۶۶۵ میلیارد دلار رسیده بود.

در طول سال‌های بعد اپل به تولید ماشین‌هایی معروف شد که درون آن‌ها به زیبایی بیرونشان بود. جانی آیو می‌گوید:

من و استیو ماه‌ها و ماه‌ها روی بخشی از یک محصول کار می‌کردیم که اغلب هیچ‌کس حتی آن را نمی‌دید و هیچ تأثیری روی عملکرد دستگاه نداشت. ما این کار را انجام می‌دادیم چون برایمان مهم بود. وقتی بفهمید که می‌توانید چیزی را عالی بسازید، هر پله‌ی پایین‌تر حتی اگر در ظاهر محصول نمایان نشود، احساس شکست خواهد داشت.

اولین آزمون جدی جانی آیو در اپل و در کنار جابز با پروژه‌ی iMac G3 آغاز شد. آیو برای الهام‌گرفتن به سراغ صنایع کاملاً متفاوتی رفت، برای مثال مدتی با تولیدکنندگان شیرینی همکاری می‌کرد تا رنگ‌های ژله‌ای را بهتر درک کند. جابز به او گفته بود آی‌مک G3 باید دستگاهی باشد که مردم عاشقش شوند، نه فقط از آن استفاده کنند.

iMac G3 اولین پروژه مشترک جانی آیو و استیو جابز اپل را به مسیر رشد بازگرداند

موفقیت این کامپیوتر که سال ۱۹۹۸ به بازار عرضه شد، اعتماد جابز را به آیو دوچندان کرد. آی‌مک G3 محصولی دوستانه، جذاب و رنگارنگ بود که فروش خوبی داشت و اعتبار اپل را تا حدی بهبود داد. همه‌چیز نشان از رشد دوباره‌ی اپل داشت و حالا جابز و آیو به چشم‌انداز بزرگ‌تری فکر می‌کردند.

کپی لینک

دوران طلایی محصولات اپل

مهم‌ترین مشخصه‌ای که کار آیو را از سایر طراحان متمایز می‌کرد، این بود که او از شلوغ‌کاری متنفر بود و سادگی را دوست داشت. حتی مشهورترین محصولاتی که طراحی کرد، گرچه دستگاه‌هایی انقلابی و پیشرفته‌ بودند، اما ظاهری بسیار ساده وگویا داشتند و وقتی مردم آن‌ها را دست می‌گرفتند می‌دانستند چگونه باید از آن‌ها استفاده کنند. او می‌گوید:

محصولات و نحوه‌‌ی ساخت آن‌ها از هم جدا نیستند. شما زمانی می‌توانید یک محصول را درک کنید که بدانید چگونه ساخته شده. من قبل از اینکه حتی به ظاهر چیزی فکر کنم، می‌خواهم بدانم که برای چه چیزی طراحی شده، چگونه کار می‌کند و از چه موادی باید ساخته شود.
کپی لینک

iPod

اوایل سال ۲۰۰۱، استیو جابز ایده‌ی جدیدش را برای متحول گردن صنعت موسیقی با تیم‌های اپل در میان گذاشت: ساخت دستگاهی که بتواند هزار آهنگ را در خود جای دهد و درعین‌حال آن‌قدر کوچک باشد که در جیب جا شود. در آن زمان، بازار پر بود از MP3 پلیرهای بزرگ و دست‌وپاگیر با رابط کاربری پیچیده و حافظه‌ی محدود.

جانی آیو چندین هفته را صرف مطالعه‌ی رفتار موسیقی گوش‌کردن مردم کرد. او متوجه شد که مشکل اصلی MP3 پلیرهای موجود تنها در ظاهر آن‌ها نیست، بلکه در نحوه‌ی تعامل کاربر با دستگاه است. پخش‌کننده‌های موسیقی آن زمان معمولاً دکمه‌های زیادی داشتند و پیداکردن یک آهنگ خاص در میان صدها گزینه واقعاً وقت‌گیر بود.

آیو مشکل اصلی MP3 پلیرها را تعامل دشوار کاربران با دستگاه می‌دانست

درحالی‌که تونی فادل و تیم سخت‌افزاری روی هارددیسک کوچک؛ باتری و سایر قطعات داخلی کار می‌کردند، جانی آیو و تیم طراحی صنعتی ایده‌ی چرخ کلیکی (Click Wheel)، رنگ سفید و پلاستیک براق و لبه‌های منحنی را روی میز گذاشتند.

کلیک ویل یک چرخ لمسی ساده که با حرکت دورانی انگشت کار می‌کرد به کاربران امکان می‌داد به‌سرعت در میان هزاران آهنگ حرکت کنند. طراحی این مکانیزم ماه‌ها طول کشید. آیو و تیمش بارها نمونه‌های اولیه را آزمایش کردند تا به حساسیت مناسب و فیدبک لمسی دقیق دست یافتند.

آیپاد اپل را از یک شرکت کامپیوتری به یک برند مصرفی جهانی تبدیل کرد و سرانجام سبک طراحی مینیمالیستی آیو جایگاه درخور خود را یافت.

کپی لینک

مک‌بوک ایر

طراحی مک‌بوک ایر با سؤالی ساده آغاز شد: «چطور می‌توان یک لپ‌تاپ قدرتمند را تاحدامکان نازک کرد؟» ایده‌ی آیو و تیمش برای حذف درایو نوری، تصمیم جسورانه و بحث‌برانگیزی به نظر می‌رسید.

مک‌بوک‌ایر برای اولین بار با فرایند Unibody ساخته شد

اما نوآوری اصلی مک‌بوک‌ایر در روش ساخت آن بود. آیو از تکنیکی استفاده کرد که قبلاً هرگز در ساخت لپ‌تاپ به کار نرفته بود: تراش بدنه از یک‌تکه آلومینیوم. این فرایند که Unibody نام گرفت، نه‌تنها باعث می‌شد لپ‌تاپ سبک‌تر و مقاوم‌تر شود، بلکه زیبایی خاصی هم به آن می‌بخشید.

کپی لینک

آیفون

سال ۲۰۰۴ استیو جابز پروژه‌ی محرمانه‌ای را آغاز کرده بود که خروجی آن دنیای فناوری را برای همیشه متحول کرد. پروژه‌ی آیفون که با نام  Purple شناخته می‌شد، با دو تیم مجزای سخت‌افزار و نرم‌افزار پیش رفت و بین ۲٫۵ تا ۳ سال طول کشید.

در طول توسعه‌ی آیفون، چالش‌های متعددی وجود داشت. تیم طراحی جانی آیو می‌خواست یک شیء کامل و بی‌نقص خلق کند، اما مهندسان اپل هزاران دلیل داشتند که چرا این کار غیرممکن است.

آیو از همان ابتدا مصمم بود که نمایشگر آیفون باید از شیشه‌ی خاصی ساخته شود که مقاوم، ضدخش، و براق باشد. اما مهندسان هشدار می‌دادند که گوشی‌های موبایل معمولاً به زمین می‌افتند و استفاده از شیشه باعث شکستن دستگاه می‌شود.

به همین دلیل او نمونه‌هایی از یک شیشه‌ی گوریلاگلس خاص را آزمایش کرد که توسط شرکت Corning ساخته می‌شد و مقاومت بالایی داشت. به‌علاوه وقتی آن را لمس می‌کردید، احساس می‌کردید که با آینده در تماس هستید.

مسئله‌ی دوم ایده‌ی حذف دکمه‌ها بود. گوشی‌های آن زمان پر از دکمه بودند. بلک‌بری، موتورولا و حتی نوکیا هیچ‌کدام جرئت نکرده بودند دکمه‌های فیزیکی را حذف کنند. اما جابز و آیو همیشه به اصولشان وفادار بودند: حذف هر چیزی که غیرضروری است.

در واقع کل فلسفه‌ی طراحی آیفون در این تصمیم خلاصه می‌شد: همه‌چیز از سر راه کنار برود تا نمایشگر و محتوا، پادشاه دستگاه باشند.

چالش بعدی طراحی جنس بدنه‌ی دستگاه بود. در آن سال‌ها اکثر گوشی‌های موبایل از پلاستیک ساخته می‌شدند. اما آیو می‌خواست آیفون حسی شبیه به جواهرات لوکس داشته باشد. او پیشنهاد داد که پشت آیفون از آلومینیوم یا شیشه ساخته شود، چون هم حس خوبی به دست می‌داد، هم زیباتر و بادوام‌تر بود.

آیو اصرار داشت گوشه‌های آیفون منحنی طراحی شود

اولین نمونه‌های آیفون، دستگاه لبه‌های تیز و تخت داشت و این بخش هم به پیشنهاد آیو تغییر کرد تا نهایتاً اولین نسخه‌ی آیفون با لبه‌های منحنی تولید شود.

ژانویه ۲۰۰۷ وقتی استیو جابز آیفون را معرفی کرد، جانی آیو نیز در سالن نشسته بود. حالا او نه فقط به‌عنوان یک طراحی صنعتی، بلکه به‌عنوان معمار فلسفه‌ی طراحی اپل شناخته می‌شد.

کپی لینک

آیپد

پس از موفقیت بی‌نظیر آیفون بسیاری از مردم تصور می‌کردند آیپد محصولی جانبی است که بعداً به ذهن استیو جابز و جانی آیو رسید. اما واقعیت این بود که ایده‌ی آیپد قبل از آیفون وجود داشت.

سال ۲۰۰۳ یعنی چهار سال قبل از آیفون، استیو جابز در یک مهمانی شام بود که یکی از مدیران مایکروسافت درباره‌ی کامپیوترهای تبلتی جدیدشان صحبت می‌کرد. او مدام تعریف می‌کرد که چطور مایکروسافت می‌خواهد بازار را تغییر دهد و آینده‌ی کامپیوترها را با یک صفحه‌نمایش لمسی بسازد.

همین‌جا بود که پروژه‌ی تبلت لمسی اپل کلید خورد. اما در این مسیر چالشی بزرگ وجود داشت: در آن زمان اپل هنوز تجربه‌ی زیادی در طراحی دستگاه‌های لمسی نداشت. مهندسان می‌پرسیدند آیا هدف پروژه یک لپ‌تاپ بدون کیبورد است؟ یا یک آیپاد بزرگ؟

تیم جانی آیو شروع به ساخت نمونه‌های اولیه کرد. برخی از این نمونه‌ها صفحه‌نمایش‌هایی ۸ تا ۱۰ اینچی داشتند که در قاب‌های فلزی قرار گرفته بودند؛ اما اپل هنوز فناوری لازم برای ساخت یک سیستم عامل کاملاً لمسی را نداشت.

ایده آیپد قبل از آیفون مطرح شده بود

در همین زمان، تیم نرم‌افزار تحت رهبری اسکات فورستال روی پروژه‌ای به نام Mac Touch کار می‌کردند. این پروژه قرار بود نسخه‌ای از macOS باشد که روی یک صفحه‌ی لمسی اجرا شود، اما نتیجه‌ی کار خیلی خوب از آب درنیامد. در نتیجه کل پروژه موقتاً متوقف شد.

۲۷ ژانویه ۲۰۱۰، استیو جابز پس از معرفی آیپد روی صندلی نشست تا راحتی کار با آن را به مردم نشان دهد. او گفت:

این دستگاه بهتر از یک لپ‌تاپ برای مرور وب، بهتر از یک موبایل برای خواندن کتاب و بهتر از هر دستگاهی برای تماشای ویدیو است.

و آیپدهای اپل در طول زمان به چنان محبوبیتی دست یافتند که برای بسیاری از مردم معادل مفهوم تبلت شدند.

کپی لینک

iOS

سال ۲۰۱۳ تیم کوک پس از شکست فاجعه‌بار اپل مپس و شدت‌گرفتن اختلافات داخلی مدیران شرکت، اسکات فورستال معاون ارشد و مغز متفکر توسعه‌ی iOS را اخراج کرد و وظایف او را به کریگ فدریگی (بخش توسعه نرم‌افزار)، جانی آیو (طراحی رابط کاربری) و ادی کیو (مدیریت اپلیکیشن‌های نقشه و سیری) سپرد.

آیو با نگاهی تازه به iOS، آنچه را که سال‌ها استاندارد طراحی اپل بود، زیر سؤال برد. طراحی اسکیومورفیک، که در آن عناصر دیجیتال از دنیای واقعی تقلید می‌کردند، برای او جذابیتی نداشت. تقویمی که شبیه دفتر چرمی بود و Game Center که با نمادهای میز بازی و چرم تزئین شده بود، جایی در چشم‌انداز جدید او نداشتند.

به این ترتیب آیو در آی‌‌اواس ۷، همه‌ی عناصر سه‌بعدی و بافت‌های واقع‌گرایانه را کنار گذاشت و به‌جای آن طراحی مسطح با رنگ‌های روشن و زنده را معرفی کرد. شفافیت و تاری به‌عنوان ابزارهایی برای ایجاد عمق به کار گرفته شدند و تایپوگرافی نازک‌تر و ظریف‌تر جای خود را در سیستم‌عامل باز کرد.

جانی آیو با کنار گذاشتن طراحی اسکیومورفیک در iOS7 انقلابی واقعی در سیستم‌عامل موبایل ایجاد کرد

حتی آیکون‌های همه اپلیکیشن‌های سیستمی از نو طراحی شدند و ویژگی پارالاکس که به آیکون‌ها اجازه می‌داد نسبت به پس‌زمینه حرکت کنند، تجربه‌ای پویا به کاربران هدیه داد.

این تغییرات در ابتدا با موجی از انتقادها روبرو شد. بسیاری معتقد بودند رابط کاربری بیش از حد ساده و حتی بچگانه شده است. اما گذر زمان صحت نظریات آیو را ثابت کرد: این سبک طراحی طی چند سال به استاندارد صنعت تبدیل شد و حتی شرکت‌هایی مانند گوگل را نیز به سمت طراحی Material سوق داد که از همان اصول پیروی می‌کرد.

کپی لینک

اپل واچ

«چگونه می‌توان فناوری را حتی نزدیک‌تر از جیب یا کیف، به بدن انسان متصل کرد؟» این سؤال، آغاز بزرگ‌ترین پروژه‌ی طراحی جانی آیو در دوران مدرن اپل بود.اما این دستگاه قرار نبود فقط یک ساعت هوشمند باشد، بلکه باید نمادی از ترکیب فناوری، طراحی و سبک زندگی می‌شد.

همه‌چیز از سال ۲۰۱۱ شروع شد، زمانی که جانی آیو متوجه شد مردم بیش از هر زمان دیگری به تکنولوژی وابسته‌اند، اما تعاملشان هنوز خیلی مکانیکی است. آیفون همه‌چیز را در دسترس قرار داده بود، اما هنوز باید از جیب خارج می‌شد. ایده‌ی یک دستگاه پوشیدنی که همیشه در تماس با بدن باشد، جرقه‌ی اصلی طراحی اپل‌واچ بود.

بعدها مشخص شد بسیاری از مهندسان شرکت اپل از این ایده نگران بودند: «چرا مردم باید ساعت هوشمند بپوشند؟ مگر گوشی‌هایشان کافی نیست؟»

جانی آیو اعتقاد داشت که اپل‌واچ نباید فقط یک صفحه‌نمایش کوچک روی مچ باشد. او به استیو جابز فکر می‌کرد و ایده‌ای که همیشه در ذهنش بود: ساختن محصولاتی که نه‌تنها مفید، بلکه احساسی باشند. مشکلی که وجود داشت این بود که استیو جابز دیگر در کنارش نبود.

بعضی از نمونه‌های اولیه شبیه یک آیفون کوچک روی مچ دست بودند، اما جانی آیو بلافاصله این ایده‌ها را رد کرد. او معتقد بود که اپل‌واچ باید به ریشه‌های ساعت‌سازی سنتی وفادار باشد، نه صرفاً یک گجت الکترونیکی. به همین دلیل طراحی آن را مانند یک شیء لوکس و کلاسیک آغاز کرد. او با متخصصان سنتی ساعت‌سازی سوئیس مشورت کرد و حتی از موزه‌های ساعت بازدید کرد تا بفهمد چه چیزی یک ساعت را به یک شیء ارزشمند تبدیل می‌کند.

جانی آیو به شدت با گردبودن صفحه‌نمایش اپل‌واچ مخالف بود

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در طراحی اپل‌واچ، کنترل رابط کاربری بود. صفحه‌ی نمایش کوچک بود و لمس‌کردن آن همیشه راحت نبود. جانی آیو به ساعت‌های مکانیکی فکر کرد و به تاج چرخان ساعت‌های کلاسیک رسید. اینجا بود که ایده‌ی تاج دیجیتال (Digital Crown) شکل گرفت:

 تاج دیجیتال نه‌تنها ظاهر یک ساعت واقعی را حفظ می‌کرد، بلکه راهی هوشمندانه برای اسکرول‌کردن، زوم کردن و تعامل با سیستم‌عامل بود، بدون اینکه صفحه‌ی کوچک ساعت لمس شود.

از طرف دیگر آیو روی سه نوع متریال تمرکز کرد: آلومینیوم (برای نسخه‌ی استاندارد) استیل ضدزنگ (برای نسخه‌ی لوکس‌تر) و طلای ۱۸ عیار (برای مدل Apple Watch Edition که ۱۰ هزار دلار قیمت داشت!)

یکی از مهم‌ترین بخش‌های کار، بندهای قابل‌تعویض بود. به‌زعم جانی آیو کاربران باید می‌توانستند با یک کلیک بندها را عوض کنند و با همین هدف اپل سیستم مغناطیسی هوشمندی برای تعویض سریع بندها طراحی کرد، فاکتوری که در آن زمان اپل‌واچ را از سایر ساعت‌های هوشمند متمایز می‌کرد.

۹ سپتامبر ۲۰۱۴ تیم کوک پس از معرفی آیفون ۶ سخنان خود را با عبارتی ادامه داد که یادآور استیو جابز بود: «و یک چیز دیگر...»

لحظاتی بعد ویدیویی پخش شد که برای اولین‌بار اپل‌واچ را به تصویر می‌کشید و جانی آیو با همان صدای آرام و انگلیسی‌اش، جزئیات طراحی ساعت را توضیح می‌داد.

کپی لینک

اپل پارک: معماری یک سفینه در قلب سیلیکون‌ولی

ایده‌ی اولیه‌ی اپل پارک به سال ۲۰۰۹ برمی‌گشت، وقتی که استیو جابز به فکر ساختن پردیس جدید برای اپل افتاد. شرکت در آن زمان در دفاتر سنتی پراکنده در کوپرتینو مستقر بود، اما جابز فکر می‌کرد که اپل به چیزی فراتر از یک دفتر معمولی نیاز دارد. جابز به‌دنبال چیزی نمادین و فراتر از زمان بود، ساختمانی که به‌عنوان مرکز نوآوری اپل برای نسل‌های آینده باقی بماند.

جانی آیو مسئولیت طراحی فضای داخلی اپل پارک را به عهده داشت

جانی آیو عاشق اشکال مینیمالیستی، پیوسته و ارگانیک بود. او و استیو جابز پس از گفتگوهایی طولانی به این نتیجه رسیدند که کمپ جدید اپل باید ارتباط بین افراد را به حداکثر برساند و از اینجا ایده‌ی ساختمانی دایره‌ای‌شکل به فرم سفینه‌های فضایی به ذهن جابز خطور کرد.

طراحی و معماری اصلی اپل پارک را نورمن فاستر (Norman Foster) و همکارانش اجرا کردند و جانی آیو مسئولیت جزئیات طراحی داخلی و متریال‌های استفاده شده را به‌عهده گرفت. او روی هماهنگی فضای داخلی با فلسفه طراحی محصولات اپل تاکید داشت و به انتخاب عناصر طبیعی، شفافیت فضا و یکپارچگی داخلی و خارجی ساختمان کمک کرد.

فضای داخلی اپل پارک با طراحی مینیمالیسم
فضای داخلی اپل پارک
فضای داخلی اپل پارک
فضای داخلی اپل پارک

در میانه کار تصمیم آیو مبنی بر اینکه مبلمان داخلی شرکت باید کاملاً سفارشی باشد، کمی اغراق‌آمیز و افراطی به‌نظر می‌رسید، اما او برای تحقق آنچه می‌خواست با برندهای معتبر جهانی نیز وارد مذاکره شد. امروز وقتی به بخش‌های داخلی اپل پارک نگاه می‌کنیم، امضای طراحی مینمالیستی جانی آیو را به روشنی می‌بینیم.

اپل پارک سال ۲۰۱۷ به‌طور رسمی افتتاح شد، لحظه‌ای تلخ و شیرین برای جانی آیو که شکوه یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای طراحی خود را در تمام دوران کاری‌اش، بدون ایده‌پرداز اصلی آن، دوست و استاد همیشگی‌اش استیو جابز مشاهده می‌کرد.

پس از این پروژه جانی آیو به‌تدریج از اپل فاصله گرفت، بدون اینکه تصمیم خود را در رسانه‌ها علنی کند.

کپی لینک

 ترک اپل و تأسیس LoveFrom: از طراحی لباس تا مشارکت در پروژه‌ خودروی فراری

سال ۲۰۱۹ جانی آیو پس از ۲۷ سال فعالیت در اپل و طراحی محصولاتی که هر یک در زمان خود، شور و اشتیاقی توصیف‌ناپذیر در دل علاقه‌مندان فناوری ایجاد می‌کردند، این شرکت را ترک کرد.

دلایل خروج آیو از اپل پیچیده‌تر از آن بود که در نگاه اول به نظر می‌رسید. در سال‌های پایانی حضور او؛ اپل به‌طور فزاینده‌ای به سمت خدمات دیجیتال مانند اپل میوزیک و تی‌وی پلاس حرکت می‌کرد. برای طراحی که عاشق خلق محصولات فیزیکی و لمس‌پذیر بود، این تغییر مسیر چندان خوشایند نبود.

جانی آیو حس می‌کرد روح اپل از فضایی که او عاشق آن بود، دور می‌شود و شرکت طراحی محصولات را هم‌رده‌ی افزایش فروش و درآمدزایی در اولویت نمی‌داند. مجله‌ی تایم در آن زمان نوشته بود: اگر رابطه‌ی استیو جابز و جانی آیو به رابطه‌ی پدر و پسر شباهت داشت، رابطه‌ی تیم کوک و طراح افسانه‌ای اپل مانند دو پسرعموی محترم بود.

تیم کوک سال ۲۰۱۵ جانی آیو را از سمت رئیس بخش طراحی به طراح ارشد (Chief Design Officer) ارتقای مقام داد و پیش‌تر نیز در سال ۲۰۱۲ در بحبوحه‌ی اختلافات آیو و اسکات فورستال، تصمیم گرفت پشت مهره‌ی ارزشمند طراحی شرکت بایستد. پس از آن جانی آیو به سمت مدیریت طراحی رابط کاربری منصوب شده بود.

اما در تمام این دوران آیو احساس می‌کرد بیشتر و بیشتر از پروسه‌ی محصولات فاصله می‌گیرد. او برای ادامه‌ی دوران حرفه‌ای خود، چشم‌انداز وسیع‌تری در ذهن داشت، چنان‌که در مصاحبه‌ای گفته بود:

من قطعاً اهداف بزرگ و جاه‌طلبانه‌ای دارم و از نظر اخلاقی خودم را موظف می‌دانم که کاری مفید انجام دهم. در طول ۳۰ سال گذشته این شانس را داشتم که با افراد برجسته‌ای همکاری کنم، درگیر پروژه‌های بسیار جذابی شوم و راه‌حل مسائل پیچیده‌ای را بیابم. حالا احساس می‌کنم وظیفه دارم از تمام این تجربیات و آموخته‌ها برای انجام کاری ارزشمند استفاده کنم.

جانی آیو همچنین دلایل انتخاب نام شرکت جدید خود را چنین شرح داد:

چند سال پیش در یکی از جلسات شرکت، استیو جابز چیزی گفت که عمیقاً در جان و دلم نفوذ کرد. او گفت: «یکی از انگیزه‌های اصلی کار ما این است که وقتی محصولی را با عشق و وسواس می‌سازیم، گرچه شاید هرگز کاربران نهایی را نبینیم و با آنها دست ندهیم، ولی آن‌ها ارزش کارمان را حس می‌کنند. در واقع با همین دقت و ظرافت در ساخت قدردانی خود را به بشریت نشان می‌دهیم.»
این نگاه استیو چنان در من اثر گذاشت و با روحم عجین شد که تصمیم گرفتم شرکت جدیدم را LoveFrom نام‌گذاری کنم، چرا که این نام به‌سادگی و روشنی فلسفه و هدف من در زندگی و کار را منعکس می‌کند. LoveFrom تجلی تمام چیزهایی است که در سی‌سال گذشته آموخته‌ام و مسیری است که می‌خواهم در آن همچنان به یادگیری ادامه دهم. این شرکت خانه‌ای خواهد بود برای افراد خلاق از سراسر دنیا، متخصصانی که هر کدام دیدگاه و هنر منحصربه‌فردی دارند.

شرکت لاوفرام تا سال ۲۰۲۲ اپل همکاری کرد تا جانی آیو پروژه‌های مشترک نیمه‌تمام خود را به پایان برساند.

نخستین گام بلند آیو در این مسیر تازه، پیوند با Airbnb در اکتبر ۲۰۲۰ بود. او در این پروژه، فراتر از یک طراح ظاهر شد و با بازتعریف هویت این پلتفرم، مفهوم سفر را از اقامت صرف به تجربه‌ای عمیق‌تر از ارتباط انسانی تغییر داد. این نگاه تازه در قالب ویژگی‌های نوآورانه‌ای چون دسته‌بندی‌های هوشمند Airbnb تجلی یافت.

شرکت جدید جانی آیو با برندهایی مانند فراری، Airbnb و OpenAI همکاری می‌کند

اما شاید جسورانه‌ترین تصمیم آیو، ورود به دنیای خودروهای لوکس با فراری در سپتامبر ۲۰۲۱ بود. او در این مسیر، مأموریتی جذاب را پذیرفت: مشارکت در طراحی نخستین خودروی تمام الکتریکی فراری که احتمالاً سال ۲۰۲۵ رونمایی خواهد شد. گفته می‌شود تیم آیو در این پروژه با حفظ هویت افسانه‌ای فراری، عناصر مدرنی مانند فرمان بازطراحی‌شده و صفحه‌نمایش لمسی داخلی را به این خودرو اضافه کرده‌اند.

آیو همچنین در پروژه‌ای دیگر به درخواست شرکت بریتانیایی Linn پخش‌کننده افسانه‌ای Sondek LP12 را با حفظ اصالت پنجاه‌ساله‌اش به شیوه‌ای ظریف و هنرمندانه به‌روز کرد.

در دنیای مد هم همکاری آیو با برند لوکس مانکلر به تولید مجموعه‌ای نوآورانه از پوشاک ماژولار منجر شد. نقطه عطف این همکاری، طراحی دکمه مغناطیسی «دوئو» بود که از مواد باکیفیتی مانند آلومینیوم، برنج و فولاد ساخته شده و امکان ترکیب هوشمندانه لایه‌های مختلف لباس را فراهم می‌کند.

همکاری با سم آلتمن برای طراحی دستگاه سخت‌افزاری مبتنی بر هوش مصنوعی و طراحی نشان تاج‌گذاری پادشاه چارلز سوم برخی دیگر از برنامه‌های متنوع لاو فرام هستند که نشان می‌دهند جانی آیو همچنان به دنبال چالش‌های جدید در دنیای طراحی است.

جانی آیو جوایز و تقدیرنامه‌های متعددی برای طراحی‌هایش دریافت کرد. برای مثال سال ۲۰۰۳ برنده‌ی اولین جایزه‌ی طراح سال از موزه‌ی طراحی لندن شد، سال ۲۰۰۶، به عضویت افتخاری آکادمی سلطنتی مهندسان درآمد و سال ۲۰۱۲، کاخ باکینگهام لقب سر را به او اهدا کرد.

جانی آیو همیشه می‌گفت بهترین طراحی، چیزی است که نمی‌بینید. شاید به همین دلیل است که امروز میراث او در هر لمس، در هر حرکت و در هر تعامل ما با فناوری جریان دارد؛ بی‌آنکه حتی نامش را به یاد بیاوریم. او طراحی را از قاب محصول بیرون آورد و در تار و پود زندگی روزمره مردم تنید.

و شاید بزرگترین پیروزی یک طراح همین باشد: اینکه اثرش چنان در زندگی مردم تنیده شود که دیگر کسی به یاد نیاورد زمانی، مردی با وسواسی بی‌پایان، شب‌ها را با کار روی پروتوتایپ‌ها به صبح می‌رساند تا «بدیهیات» امروز را خلق کند.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات

تبلیغات
پخش از رسانه
coming soon...