بیوگرافی گالیلئو گالیله؛ نابغهای که علم را از زنجیر باورهای کهنه رهانید
گالیلئو گالیله، دانشمند ایتالیایی قرن هفدهم که پدر اخترشناسی رصدی، پدر روش علمی و پدر علم مدرن نامیده میشود، در دورهای میزیست که کلیسا حرف آخر را در موضوعات علمی میزد. نظریات او مبنی بر چرخش زمین به دور خورشید، با باورهای رایج و آموزههای کلیسا در تضاد بود.
گالیله برای دفاع از این حقیقت علمی، تاوان سنگینی را پرداخت و پس از صدور حکم ارتداد در سن ۶۸ سالگی، سالهای باقی عمر را در خانه زندانی بود؛ اما هرگز از باورها و تلاش برای ترویج علم دست نکشید.
این مطلب بهمناسبت تولد گالیلئو گالیله در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ بهروز شد.
گالیله نشان داد که حقیقت را نمیتوان برای همیشه در قفلوزنجیر نگاه داشت؛ اما چگونه این دانشمند شجاع توانست در برابر قدرتهای زمانهاش بایستد؟ چه سرنوشتی در انتظار او و نظریات انقلابیاش بود؟ در ادامهی این مقاله، زندگی پر فراز و نشیب گالیله را از تولد تا میراثی که برای آیندگان بهجا گذاشت، بررسی خواهیم کرد.
دوران کودکی گالیله
در پانزدهم فوریه ۱۵۶۴، در شهر پیزای ایتالیا، نوزادی چشم به جهان گشود که قرار بود آیندهی علم را متحول کند. گالیلئو گالیله (Galileo Galilei)، نخستین فرزند از شش فرزند وینچنزو گالیله و جولیا گالیله بود. خانوادهی او از اصالت و اعتبار زیادی برخوردار بودند و ریشه در شهر فلورانس داشتند. پدرش، علاوهبر تجارت پشم، شیفتهی موسیقی، فلسفه و علم بود و همین فضای فکری، کودکی گالیله را شکل داد.
تنها چهار روز پس از تولد، او را غسل تعمید دادند. بنابراین، گالیله در چارچوب سختگیرانهی مذهب کاتولیک پرورش یافت، اما ذهن کنجکاوش از همان ابتدا او را به کشف چیزهایی فراتر از باورهای سنتی سوق داد.
گالیله از همان سالهای نخست زندگی، نبوغِ بینظیرِ خود را نشان داد. او همیشه در حال ساختن و سرهم کردن چیزهای جدید بود؛ از اسباببازیهای چوبی با قطعات متحرک تا ابزارهایی که دوستان و معلمانش را به حیرت وامیداشت.
این کودکِ نابغه بهطرز وسواسگونهای به نحوهی عملکرد ماشینها علاقه داشت و هر چیزی را که به دستش میرسید، باز میکرد تا بفهمد چگونه کار میکند و بعد دوباره آن را میساخت؛ گاهی حتی بهتر از قبل. اگر قطعهای کم داشت، بهجای تسلیم شدن، با خلاقیت چیزی را جایگزین میکرد. این روحیه، بعدها گالیله را به یکی از بزرگترین مخترعان و دانشمندان تاریخ تبدیل کرد.
در دهسالگی، گالیله بههمراه خانوادهاش برای زندگی به فلورانس رفتند. پدرش که حالا بهعنوان یک اندیشمند برجسته شناخته میشد، نهتنها در تجارت موفق بود، بلکه کتابهایی دربارهی موسیقی نوشته بود که میان اشراف و روشنفکران شهرت داشت. او همراه با گروهی از موسیقیدانان پیشرو فعالیت میکرد، جایی که آنها با ترکیب موسیقی و نمایش، سبک تازهای را خلق کردند؛ تجربههایی که در نهایت به تولد اپرا انجامید.
تمام حقایق بعد از کشف، ساده و قابل فهم هستند؛ هنر، کشف آنها است.- گالیله
گالیله در محیطی سرشار از هنر و دانش، رشد کرد و علاوهبر موسیقی، به نقاشی و طراحی نیز علاقه نشان داد. او در سالهای کودکی ساز لوت را از پدرش آموخت. دوران نوجوانی گالیله، همزمان با اوج رنسانس بود، زمانی که خیابانهای ایتالیا پر از شاهکارهای هنری بود.
گالیله مدتی به این فکر افتاد که نقاشی را دنبال کند، اما پدرش آیندهای باثباتتر را برای فرزندش میخواست، بنابراین او را تشویق کرد که راهی عملیتر مانند تجارت پشم را در پیش بگیرد. اما ذهن تیزبین گالیله چیزی فراتر از دنیای تجارت میطلبید. وقتی پا به نوجوانی گذاشت، مشخص شد که سرنوشتش در جای دیگری رقم خواهد خورد.
پدرش که شیفتهی آثار ارسطو بود، روش تفکر علمی را به گالیله آموخت، اینکه بهجای تکرار حرفهای دیگران، خودش تحقیق، مشاهده و آزمایش کند و به نتیجه برسد. در ۱۵ سالگی، گالیله برای تحصیل به صومعهی بندیکتی سانتا ماریا دی والومبروسا فرستاده شد، جایی که دروس دین و منطق را فرا گرفت. اما این دوران زیاد طول نکشید. عفونت چشمی او را مجبور کرد به خانه بازگردد.
شاید این اتفاق به نظر یک شکست میآمد، اما در حقیقت، راه را برای آیندهای درخشان باز کرد، آیندهای که در آن، نام گالیله برای همیشه در تاریخ علم جاودانه شد.
جرقهای در کلاس هندسه
در ۱۷ سالگی، گالیله آزمون ورودی دانشگاه را با موفقیت پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه پیزا شد. در قرن شانزدهم، دانشگاهها تنها مخصوص ثروتمندان و فرزندان خانوادههای بانفوذ بودند و معمولاً افرادی در آن تحصیل میکردند که قصد داشتند کشیش، پزشک یا استاد دانشگاه شوند. گالیله در نوجوانی علاقهای جدی به کشیش شدن داشت. اما درنهایت، یا به تصمیم خودش یا به خواست پدرش، مسیر پزشکی را انتخاب کرد.
گالیله برای ورود به این حرفه، ابتدا باید مدرک کارشناسی ارشد میگرفت. بنابراین، تحصیلاتش را با انگیزه آغاز کرد و در مدت کوتاهی پیشرفت چشمگیری داشت. اما گاهی یک اتفاق ساده میتواند مسیر یک زندگی را تغییر دهد. چند ماه از تحصیلش در رشتهی پزشکی نگذشته بود که بهطور اتفاقی پای درس اوستیلیو ریچی، از دوستان پدرش، نشست و برای نخستین بار با هندسه آشنا شد؛ درسی که بلافاصله ذهن کنجکاوش را مجذوب خود کرد.
وقتی ریچی متوجه علاقهی شدید گالیله به درسش شد، او را به کلاس خود دعوت کرد. پدر گالیله که هنوز امید داشت پسرش پزشکی را ادامه دهد، با حضور او در کلاس هندسه موافقت کرد، اما از ریچی خواست که این موضوع را از گالیله پنهان کند.
انجیل راه رسیدن به بهشت را نشان میدهد، نه چگونگی حرکت آسمانها را.- گالیله
با گذشت زمان، گالیله بیش از پیش شیفتهی ریاضیات شد. او تحت راهنمایی ریچی، به مطالعهی آثار اقلیدس پرداخت و با اصول عمیق هندسه آشنا شد. هرچه بیشتر در دنیای ریاضی غرق میشد، علاقهاش به پزشکی کاهش مییافت، تا جایی که دیگر نمیتوانست مسیر نادرستی را ادامه دهد.
درنهایت، گالیله تصمیم گرفت با پدرش رودررو صحبت کند و از او خواست که مانع علاقهاش به هندسه نشود. وینچنزو، که فردی واقعبین بود، میدانست پزشکی بدون علاقهی قلبی، موفقیتی در پی نخواهد داشت. او سرانجام رضایت داد و گالیله را در مسیر ریاضیات و علوم همراهی کرد، مسیر تازهای که بعدها جهان را دگرگون ساخت.
آزمایش آونگ گالیله
پس از تغییر رشته به ریاضیات، گالیله با تمام قدرت ذهنیاش به مطالعهی این علم پرداخت. او دانشجویی باهوش و مشتاق بود، اما در عین حال، استادانش را به ستوه میآورد. تربیت فکری گالیله بهگونهای بود که همهچیز را زیر سؤال میبرد و هیچ اصل علمی را بدون بررسی شخصی نمیپذیرفت. برای او، نظریههای پذیرفتهشده تا زمانی که خودش آنها را تحلیل و بررسی نمیکرد، بیارزش بودند. او حتی تا جایی پیش رفت که نظریات ارسطو را، که در آن زمان مانند وحی مُنزل تلقی میشدند، به چالش کشید.
گالیله نظریات ارسطو را که مانند وحی منزل تلقی میشدند، به چالش کشید
یکی از مهمترین جرقههای ذهنی گالیله در ۱۹ سالگی و در کلیسای جامع پیزا زده شد. روزی پس از پایان مراسم مذهبی، او در کلیسا قدم میزد که نگاهش به یک چراغ برنزی آویزان از سقف افتاد. این چراغ، مانند یک آونگ، به آرامی به جلو و عقب نوسان میکرد. گالیله متوجه شد که با وجود کاهش دامنهی نوسان، زمان هر نوسان همچنان ثابت میماند. دامنه، بیشترین فاصلهی یک جسم نوسانی از موقعیت تعادلش است. به بیان ساده، دامنه، اندازهی بزرگی یک نوسان را نشان میدهد. برای اطمینان از این مشاهده، او نوسانات را با ضربان نبض خود اندازه گرفت.
این کشف ساده، ایدهای نو را در ذهن گالیله بهوجود آورد: اینکه از نوسان آونگ برای اندازهگیری دقیق ضربان قلب استفاده شود. بعدها، او براساس این اصل، دستگاهی ساخت که بهعنوان نخستین ابزار علمی برای سنجش نبض شناخته شد. این لحظه، نهتنها نقطهی عطفی در مسیر علمی گالیله بود، بلکه نشان داد که او علاوهبر علاقه به مشاهده و آزمایش پدیدهها، میخواهد یافتههایش را در زندگی واقعی به کار بگیرد، چیزی که او را از بسیاری از دانشمندان همدورهاش متمایز کرد.
گالیله دستگاهی ساخت که بهعنوان نخستین ابزار علمی برای سنجش نبض شناخته شد
برای بررسی دقیقتر این پدیده، گالیله احتمالاً دو آونگ همسان را در نظر گرفت و آنها را از ارتفاعهای متفاوتی رها کرد. این آزمایش را میتوان بهعنوان آزمایشی جالب برای تدریس مفهوم آونگ در کلاس فیزیک در نظر گرفت.
بهعنوان مثال، دو آونگ با طول یکسانِ ۶۰ سانتیمتر را در نظر بگیرید که به هرکدام وزنهای ۵۰۰ گرمی وصل شده است. هر دو آونگ بهصورت افقی از نقطهای آویزان شدهاند. یکی از آونگها را ۱۰ درجه و آونگ دیگر را ۲۵ درجه از حالت تعادل جابهجا و سپس رها میکنیم.
زمان نوسان دو آونگ، با وجود اختلاف در دامنهی حرکت (جابهجایی از حالت تعادل)، یکسان است. گالیله با این آزمایش ثابت کرد که دورهی نوسان آونگ، مستقل از دامنه است، به شرطی که دامنهی حرکت زیاد نباشد. فیزیکدانها به این ویژگی، همزمانی میگویند.
در ادامه، گالیله تاثیر جرم را بررسی کرد. او دو آونگ همطول را در نظر گرفت که یکی وزنهای سبک و دیگری وزنهای سنگین داشت و آنها را ۲۵ درجه از حالت تعادل، جابهجا و رها کرد. برخلاف باور رایج که اجسام سنگینتر، سریعتر حرکت میکنند، او مشاهده کرد که جرم آونگ تاثیری بر دورهی نوسان ندارد. این کشف بعدها زمینهای شد برای رد نظریهی ارسطو که میگفت اجسام سنگین، سریعتر از اجسام سبک سقوط میکنند.
در مرحلهی بعد، گالیله طول آونگ را تغییر داد و متوجه شد که برخلاف جرم و دامنه، تغییر طول آونگ بر دورهی نوسان تاثیر میگذارد. آونگِ کوتاهتر، سریعتر نوسان میکند، بنابراین دوره تناوب کوتاهتری دارد.
گالیله، ویژگیهای آونگ را با دقت و وسواس زیاد مطالعه و نسبتهای طول نوسان را برای صدها آونگ بررسی کرد. او با انجام آزمایشهای متعدد به سه اصل مهم دربارهی آونگ رسید:
- جرم آونگ تاثیر چندانی بر زمان نوسان ندارد.
- میزان جابهجایی اولیه (زاویهای که از آن رها میشود) نیز تغییر زیادی در دورهی نوسان ایجاد نمیکند.
- طول آونگ، مستقیماً بر زمان نوسان اثر میگذارد؛ هرچه آونگ بلندتر باشد، مدت زمان یک نوسان نیز بیشتر خواهد شد.
این کشف برای گالیله بسیار هیجانانگیز بود. او متوجه شد که میتوان از این ویژگی برای ساخت یک ساعت دقیق استفاده کرد.
گالیله؛ از انصراف از دانشگاه تا اختراع ترازوی کوچک
در سال ۱۵۸۵، شرایط مالی خانوادهی گالیله دشوار شد و پدرش وینچنزو، دیگر توانایی تامین هزینههای دانشگاهِ او را نداشت. درنتیجه، گالیله مجبور شد قبل از اتمام دورهی دکترای خود، از دانشگاه پیزا انصراف دهد. اما این موضوع مانع از رشد علمی او نشد.
گالیله با خودآموزی، علم خود را افزایش داد
گالیله تصمیم گرفت با خودآموزی، علم خود را افزایش دهد، بنابراین به بررسی آثار اندیشمندان بزرگ یونان و روم باستان پرداخت. فیزیکدانِ جوان پس از مطالعهی دقیق نوشتههای ارشمیدس، نخستین مقالهی علمیاش را نوشت و در آن اختراع جدیدی را بهنام ترازوی کوچک، توصیف کرد.
ترازوی هیدرواستاتیکی گالیله؛ تلفیق علم و ابتکار
افسانهی معروف اورکا (Eureka) دربارهی کشف ارشمیدس در حمام، در دوران گالیله نیز شهرت داشت. ارشمیدس با اندازهگیری آب جابهجاشده، فهمید تاج طلای پادشاه سیراکوز (Syracuse) ناخالص است. این روش که بر اصل چگالی و شناوری استوار بود، الهامبخش گالیله شد.
در ۲۲ سالگی، گالیله رسالهای با عنوان «ترازوی کوچک» (La Bilancetta یا The Little Balance) نوشت. بهکمک این ابزار که نوعی ترازوی هیدرواستاتیک بود، چگالی اجسام را از طریق مقایسهی وزن آنها در هوا و آب بهدست میآوردند. نوآوری او، استفاده از سیمهای فلزی روی بازوی ترازو بود که امکان محاسبهی دقیق ناخالصی فلزات گرانبها را فراهم میکرد. اما نوآوریهای گالیله به همین جا ختم نشد. او با الهام از پیچ ارشمیدس (Archimedean Screw)، یک پمپ آبیاری مخصوص با نیروی اسب طراحی کرد که میتوانست در کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد.
پیچ ارشمیدس یکی از قدیمیترین و هوشمندانهترین ابزارهای مکانیکی برای جابهجایی مایعات و مواد جامد دانهای است. این وسیله، که به ارشمیدس نسبت داده میشود، در قرن سوم پیش از میلاد برای بالا بردن آب از سطحی پایینتر به سطحی بالاتر اختراع شد.
این دستگاه معمولاً از لولهای مارپیچی درون یک استوانه تشکیل شده است که با چرخاندن آن، مایع یا مواد دانهای مانند غلات، شن یا کود به سمت بالا حرکت میکنند. پیچ ارشمیدس را میتوان با دست، نیروی باد یا حتی نیروی آب به حرکت درآورد.
همانطور که پدرش پیشتر در زمینهی موسیقی تحسین شده بود، گالیله نیز با کاربردهای عملی علم، توجه بزرگان را به خود جلب کرد و بهعنوان یک دانشمند جوان و نوآور شناخته شد. یکی از افرادی که بهشدت به کارهای او علاقهمند شد، مارکیز گیدوبالدو دل مونته (Marquis Guidobaldo del Monte) بود؛ اشرافزادهی ثروتمندی که به نجوم، ریاضیات و معماری علاقهی زیادی داشت.
دل مونته با گالیله مکاتبات علمی مداومی داشت و او را به مطالعهی مرکز جرم اجسام جامد تشویق کرد. این تحقیقات در نهایت باعث شد که گالیله نخستین رسالهی خود را در این زمینه منتشر کند، گامی مهم که مسیر او را به سوی پیشرفتهای علمی بزرگتر هموار کرد.
از مخالفت با ارسطو تا استادی دانشگاه پیزا
دل مونته، گالیله را به دربار دوک بزرگ توسکانی، فردیناند یکم مدیچی (Ferdinand I de’ Medici) معرفی کرد. در سال ۱۵۸۹، دوک بزرگ، او را بهعنوان استاد ریاضیات دانشگاه پیزا منصوب کرد؛موقعیتی که گالیله از زمان ترک تحصیل در آرزوی آن بود. در آن دوران، ریاضیات جایگاه چندانی در دانشگاهها نداشت و حتی بسیاری، آن را برای مطالعه بیارزش میدانستند. درحالیکه استادان فلسفه بیش از ۶۰۰ فلورین دریافت میکردند، حقوق گالیله، تنها ۶۰ فلورین در سال بود.
اگرچه گالیله راه ارسطو را دنبال میکرد، بسیاری او را متهم به کفرگویی کردند
از سوی دیگر، اساتید فلسفه، گالیله را جوانی گستاخ میدانستند که جرائت کرده بود آموزههای ارسطو را زیر سؤال ببرد. چیزی که در آن زمان تقریباً کفرگویی محسوب میشد، زیرا نظریات ارسطو بهعنوان حقیقت مطلق در نظر گرفته میشدند. اما طنز ماجرا آن بود که گالیله دقیقاً همان راهی را میپیمود که ارسطو توصیه کرده بود، مطالعهی مستقل و مشاهدهی تجربی. ارسطو حتی بیان کرده بود که نظریاتش ممکن است با دانش جدید تغییر کند.
یکی از مشهورترین نمونههای سرپیچی گالیله از پذیرش کورکورانهی نظریات ارسطو به مسئلهی سقوط اجسام برمیگردد. ارسطو باور داشت که اجسام سنگینتر سریعتر از اجسام سبکتر سقوط میکنند. اما گالیله، برای آزمایش این ادعا، به بالای برج کج پیزا (یا شاید برج کلیسایی در دلفت) رفت و دو کره با جرم متفاوت را همزمان رها کرد. برخلاف تصور ارسطو، هر دو کره همزمان به زمین رسیدند و نظریهی او را رد کردند. گالیله در یافتههای خود در مورد سقوط آزاد به این حقیقت رسید که بدون وجود مقاومت هوا، سرعت سقوط اجسام با یکدیگر برابر خواهد بود.
گفته میشود که این آزمایش در حضور دانشجویان و استادان دانشگاه پیزا انجام شد. اما حتی پس از دیدن این شواهد تجربی آشکار، برخی از استادان باز هم حاضر به پذیرش حقیقت نشدند. مقاومت در برابر شواهد علمی، چیزی بود که گالیله در طول زندگیاش بارها با آن مواجه شد.
از رد اختراع مدیچی تا شهرت جهانی در پادووا
پس از آزمایش معروف برج پیزا، گالیله با چالشی جدید روبهرو شد. جیووانی دِ مدیچی (Giovanni de’ Medici)، یکی از اعضای خانوادهی قدرتمند مدیچی، از او خواست تا ماشینی را که برای لایروبی بندر لیورنو طراحی کرده بود، ارزیابی کند. گالیله پس از بررسی دقیق، به این نتیجه رسید که ماشین، کارایی لازم را ندارد و به درد نمیخورد.
گالیله از نظریهی کوپرنیک حمایت میکرد؛ نظریهای انقلابی که میگفت خورشید در مرکز منظومهی شمسی قرار دارد
در این شرایط، او دو راه داشت: یا حقیقت را بگوید و دشمنی یک فرد قدرتمند را به جان بخرد یا با تعارفات بیهوده، از در دوستی وارد شود. اما گالیله، که به علم و حقیقت پایبند بود، در یک جلسهی عمومی، ایرادهای ماشین را بیان و اعلام کرد که این اختراع موفق نخواهد شد. همانطور که پیشبینی کرده بود، ماشین در عمل شکست خورد، اما این برای گالیله هزینه داشت؛ جیووانی دِ مدیچی که تحقیر شده بود، تصمیم گرفت او را از دانشگاه اخراج کند.
دل مونته، حامی علمی گالیله، به او توصیه کرد قبل از اخراج، استعفا دهد. خوشبختانه، دل مونته فرصت بهتری برای گالیله فراهم کرد، استاد ریاضیاتِ دانشگاه پادووا (University of Padua)، جایی که هم اعتبار علمی بیشتری داشت و هم حقوقش سه برابر شد.
در کنار تدریس، گالیله روی اختراعات و پژوهشهای خود تمرکز و سیستمهایی برای استحکام نظامی و جنگی طراحی کرد. این دانشمند در سال ۱۵۹۳، برای بهینهسازی جایگاه پاروهای کشتیهای پاروزنی، به ونیز دعوت شد. اما در همان سال، به بیماری مرموزی دچار شد که تا پایان عمر، باعث درد، بیخوابی و ضعف جسمانیاش شد. با وجود بیماری، گالیله همچنان به وظایف دانشگاهیاش پایبند ماند. پس از شش سال تدریس در دانشگاه پادووا، دورهی او برای شش سال دیگر تمدید شد.
گالیله تلسکوپ خودش را ساخت و با آن به کاوش آسمان پرداخت. او هنگام رصد ماه، جزئیاتی شگفتانگیز را از سطح ناهموار آن کشف کرد
با وجود عوارض بیماری، فعالیتهای علمی گالیله متوقف نشد. در پایان دههی ۱۵۹۰، اختراعات او مانند پمپ آبیاری که فقط با یک اسب کار میکرد و ابزار سنجش زاویه (Sector)، در سراسر ایتالیا متقاضیان زیادی پیدا کرده بود. برای تأمین این تقاضا، او مارکانتونیو ماتسولنی (Marcantonio Mazzoleni)، یک صنعتگر ماهر را به استخدام درآورد تا این ابزارها را تولید کند.
این دوران، آغاز شکوفایی علمی و فنی گالیله بود. دورهای که او را از یک استاد معمولی به یک دانشمند و مخترع شناختهشده در سراسر اروپا تبدیل کرد.
از بیاعتنایی تا ایمان؛ داستان گالیله و نظریه کوپرنیک
تا اواسط دههی ۱۵۹۰، گالیله علاقهای به نجوم نداشت. او نظریهی بطلمیوسی را مبنی بر مرکزیت زمین و چرخش خورشید و سیارههای دیگر به دور آن، بدون بررسی پذیرفته بود. روزی، یک استاد مهمان در دانشگاه پادووا دربارهی نظریهی کوپرنیک سخنرانی کرد؛ دیدگاهی انقلابی که معتقد بود خورشید در مرکز منظومهی شمسی است و زمین، همراه با سایر سیارات، به دور آن میچرخند. اما گالیله حتی در این سخنرانی شرکت نکرد، چون آن را بیمعنا میدانست.
نوآوریها و روش علمی گالیله چنان تاثیرگذار بود که به او لقب پدر علم مدرن را دادند
مدتی بعد، او با شاگردانی که در آن جلسه حاضر بودند صحبت کرد. بیشتر آنها این نظریه را قبول نداشتند، اما یکی از آنها پذیرفته بود که کوپرنیک درست میگوید. در آن لحظه، جملهای ساده اما تکاندهنده به ذهن گالیله رسید، هرکسی نظریهی بطلمیوس را کنار بگذارد، مورد تمسخر قرار میگیرد. پس اگر کسی این کار را کرده، حتماً شواهدی قوی برای آن داشته است.
از همان لحظه، گالیله به دنبال آن شواهد رفت. اگرچه هنوز در کلاسهایش نظریهی بطلمیوسی را تدریس میکرد، بهطور فزایندهای به درستی نظریهی کوپرنیک ایمان میآورد. مکاتبهی علمی گالیله با یوهانس کپلر، ستارهشناس آلمانی، در سال ۱۵۹۷ آغاز شد. کپلر، از حامیان نظریهی کوپرنیک، گالیله را تشویق به انتشار دیدگاههایش کرد. اما گالیله مردد بود، او میدانست که حمایت از نظریهی خورشیدمرکزی میتواند خشم کلیسای کاتولیک را برانگیزد، چرا که کلیسا اعتقاد داشت زمین مرکز بیچونوچرای جهان است.
زندگی شخصی؛ عشق و خانواده
در همین دوران، گالیله در سفر به ونیز با زنی بهنام مارینا گامبا (Marina Gamba) آشنا شد. رابطهی آنها به زندگی مشترک و تولد سه فرزند انجامید، دو دختر و یک پسر. در سال ۱۶۱۰، گالیله از پادووا به فلورانس نقل مکان کرد و دخترانش را همراه خود برد، اما پسرش وینچنزو را نزد مادرش گذاشت. سالها بعد، مارینا ازدواج کرد، اما رابطهی دوستانهی گالیله با او تا پایان عمر ادامه داشت.
تلسکوپ گالیله؛ نگاهی نو به جهان
در اوایل قرن هفدهم، گالیله همچنان به اختراعات جدید مشغول بود و به پژوهشهای علمی خود ادامه میداد. در سال ۱۶۰۴، او ابرنواختر کپلر را مشاهده کرد و دربارهی آن سخنرانی مفصلی ارائه داد. استقبال از این سخنرانی چنان گسترده بود که سالن دانشگاه، گنجایش جمعیت را نداشت و او مجبور شد جلسه را در فضای باز ادامه دهد.
ابرنواختر، انفجاری عظیم در پایان عمر برخی از ستارگان پرجرم است که با آزاد شدن مقدار زیادی انرژی و نور همراه است. ابرنواختر کپلر که با نام SN 1604 نیز شناخته میشود، در سال ۱۶۰۴ در صورت فلکی مارافسای (Ophiuchus) منفجر شد و تا هفتهها در آسمان شب به روشنی میدرخشید. این انفجار چنان درخشان بود که حتی بدون تلسکوپ نیز در طول روز قابل مشاهده بود. یوهانس کپلر، این پدیده را مطالعه کرد و گزارشهای دقیقی دربارهی تغییرات درخشش آن نوشت. بههمیندلیل، این ابرنواختر به نام او شناخته میشود.
در سال ۱۶۰۹، گالیله روی دستگاهی برای مشاهدهی آسمان شب کار کرد. او با استفاده از دو عدسی، یکی مقعر و دیگری محدب و قرار دادن آنها در دو سر یک لولهی فلزی، ابزاری ساخت که میتوانست اجرام آسمانی را چند برابر بزرگتر نشان دهد. این وسیله که ابتدا به شیشهی ونیزی معروف شد، بعدها تلسکوپ نام گرفت.
این اختراع چنان مورد توجه قرار گرفت که افراد سرشناس از سراسر ایتالیا مشتاق بودند تا از نزدیک نگاهی به آن بیندازند. بازرگانان نیز از تلسکوپ برای دریانوردی و تجارت استفاده میکردند و این اختراع، به منبع درآمدی برای گالیله تبدیل شد. موفقیت او موجب شد دانشگاه پادووا قرارداد او را دائمی کند و حقوقش را به ۱۰۰۰ فلورین افزایش دهد.
گالیله پس از ارتقای تلسکوپش، بزرگنمایی آن را به ۳۰ برابر رساند. این پیشرفت به او اجازه داد سطح ماه را بررسی و کشف کند که ماه برخلاف آنچه ارسطو گفته بود، کاملاً گرد و صاف نیست؛ بلکه سطح آن پر از دهانهها و درههای عمیق است.
در ژانویهی ۱۶۱۰، گالیله با تلسکوپ خود چهار قمر مشتری را کشف کرد که امروزه با نامهای آیو، اروپا، گانیمد و کالیستو شناخته میشوند. در جولای همان سال، او حلقههای زحل را مشاهده کرد، اما در آن زمان متوجه ماهیت دقیق آنها نشد. او همچنین متوجه شد که مشتری و مریخ نیز مانند ماه، تغییرات فازی یا تغییرات ظاهری دارند.
گالیله، در زمان مطالعهی خورشید، متوجه نواقصی شد که بعدها بهعنوان لکههای خورشیدی شناخته شدند. این کشف نشان داد که خورشید در حال چرخش است. همچنین، مشاهدات بعدی از فرانچسکو سیزی در سال ۱۶۱۲ نشان داد که این لکهها بهمرور زمان تغییر میکنند. به نظر میرسید که خورشید، مانند ماه، دیگر کرهای کامل و بیعیب نبود.
این لکهها را کشیش و ستارهشناسی بهنام کریستف شاینر (۱۵۷۵–۱۶۵۰) نیز مشاهده کرده بود. شاینر در سال ۱۶۱۱ لکههای خورشیدی را مشاهده کرد و نتایج خود را در سال ۱۶۱۲ منتشر کرد. گالیله و شاینر همیشه بر سر آنکه چه کسی باید اعتبار کشف لکههای خورشیدی را به دست آورد، با یکدیگر به شدت بحث میکردند.
مشاهدات گالیله نشان داد که ستارگان بسیار بیشتری در آسمان وجود دارند. این یعنی جهان بسیار وسیعتر از آن چیزی است که قبلاً گمان میرفت. این موضوع، بسیاری از مردم را ناراحت کرد، زیرا آنها فکر میکردند که گالیله از ترفندهایی در تلسکوپ خود استفاده میکند تا کشفیات جدیدش را جعل کند.
یکی دیگر از کشفیات احتمالی گالیله، سیارهی نپتون بود، جرمی که در یادداشتهای او به چشم میخورد. در زمان او، تنها پنج سیارهی عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل شناخته شده بودند. اما گالیله هنگام رصد آسمان، جرمی را مشاهده کرد که برخلاف ستارهها، حرکت میکرد. این نشانهای بود که میتوانست او را به کشف سیارهای جدید برساند. بااینحال، مشغلهها و درگیریهای او مانع از پیگیری این یافته شد و نپتون تا سال ۱۸۴۶ کشف نشده باقی ماند.
در سال ۱۶۰۹، گالیله از طرف دوک بزرگ فلورانس دعوت شد تا به کاخ او برود. او این پیشنهاد را پذیرفت و به زادگاهش، توسکانی، بازگشت. حالا وظیفهی گالیله، تدریس به شاهزادگان و اعضای مهم خانوادهی سلطنتی بود. از این پس، او دیگر مجبور نبود به تدریس روزمره بپردازد و میتوانست وقت بیشتری را به پژوهش و نگارش کتاب اختصاص دهد.
گالیله و کلیسا؛ نبردی برای حقیقت علمی
تا سال ۱۶۱۵، مخالفتها علیه گالیله اوج گرفت. بسیاری از کشفیات او با آموزههای کلیسای کاتولیک که همراستا با نظریههای ارسطو بود، در تضاد قرار داشت. در آن زمان، بیشتر مردم بر این باور بودند که یافتههای گالیله با کتاب مقدس تناقض دارد.
گالیله در پاسخ نوشت که کتاب مقدس یک کتاب علمی نیست، اما هر جا که به مسائل علمی اشاره کرده، با یافتههای او همراستا بوده است. او مشکل اصلی را تفسیر نادرست مردم میدانست. این نامه به دست دشمنانش، بهویژه دمنیکنها، رسید و آنها آن را بهعنوان کفر تلقی و یک نسخه از آن را به پاپ در رم ارسال کردند.
پاپ برای شنیدن شهادت مخالفان گالیله، از یکی از سران دمنیکنها دعوت کرد. این فرد فرصت را غنیمت شمرد و با دروغپردازی، گالیله و پیروانش را به کفر متهم کرد. گالیله با دفاع از خود، به هیچ عنوان از نظراتش عقبنشینی نکرد. او کسانی را که علیهش سخن میگفتند، نادان میدانست و برای دفاع از خود به روم سفر کرد.
گالیله با تلسکوپ متوجه شد که سیارهی زهره مانند ماه، فازهای مختلفی دارد
در ۲۶ فوریهی ۱۶۱۶، گالیله در مقابل دیوان مقدس حاضر شد و از او خواسته شد دیگر هرگز نظریهی خورشیدمرکزی را آموزش ندهد. استدلالهای منطقی او در دفاع از نظریاتش به گوش کسانی که مقابلش ایستاده بودند، نرسید. گالیله به تلاشهایش در روم ادامه داد، اما این وضعیت برای حامیانش در دربار توسکانی خوشایند نبود چرا که فکر میکردند این تنشها میتواند رابطهی آنها را با رم به خطر اندازد.
سرانجام، گالیله در ژوئن همان سال به فلورانس برگشت. فشارهای روانی ناشی از دفاع از شهرتش بهشدت بر سلامت او تاثیر گذاشت. این دانشمندِ برجسته بهطور مداوم با دردهای جسمی دستوپنجه نرم میکرد و وقت بیشتری را در بستر میگذراند. در سال ۱۶۱۷، او برای استفاده از هوای تازه، به ویلایی در بالای تپهای نزدیک فلورانس نقل مکان کرد. گالیله همچنان به مطالعهی آسمان ادامه داد، اما بسیار محتاطتر از گذشته و بیشتر از قبل در نوشتههایش احتیاط میکرد.
در سال ۱۶۲۴، با انتخاب پاپ اوربان هشتم، گالیله به دیدار او رفت. اوربان هشتم کسی بود که زمانی بهعنوان کاردینال از گالیله ستایش کرده بود اما هنوز با نظریهی کوپرنیک موافق نبود. گالیله که کمی بهبود یافته بود، تصمیم گرفت به رم سفر کند و از وضعیت خود در نزد پاپ آگاه شود. اوربان از گالیله به گرمی استقبال و حتی مدالی به او اهدا کرد.
گالیله کمکم متوجه شد که دیگر کلیسای رم، مثل قبل با او دشمن نیست. این تغییر رفتار، به او این اعتمادبهنفس را داد که با پاپ جدید، فشارها از دوش او برداشته شده است. در سال ۱۶۲۹، گالیله کتابی بزرگ باعنوان «گفتوگو دربارهی دو سیستم جهانی» نوشت که در آن، سه نفر در مورد نظریههای بطلمیوسی و کوپرنیکی بحث میکردند.
قبل از انتشار کتاب، گالیله باید آن را به سانسورچی اصلی در رم میبرد. او مجبور شد تغییراتی در متن ایجاد کند و نظریهی بطلمیوسی را مثبتتر نشان دهد و اعلام کند که آنچه میگوید فقط عقیدهی شخصی است، نه حقیقت. گالیله این تغییرات را انجام داد، اما به دلایلی انتشار کتاب چندین بار به تعویق افتاد و تا سال ۱۶۳۲ طول کشید.
محاکمه گالیله؛ دادگاهی برای علم یا تسلیم در برابر قدرت؟
کتاب «گفتوگو دربارهی دو سیستم جهانی»، خشم دشمنانش را برانگیخت. گالیلهی ۶۸ ساله هنوز هم درگیر نبردی پایانناپذیر با کلیسا بود. پاپ اوربان پس از خواندن کتاب، به شدت عصبانی شد. او تصور کرد که یکی از سه شخصیت اصلی این کتاب، در واقع تصویری تمسخرآمیز از خودش است. چنین توهینی برایش غیرقابل تحمل بود. درنتیجه، در آگوست ۱۶۳۲، بهدستور پاپ، تمام نسخههای کتاب از کتابفروشیها جمعآوری و چاپ آن متوقف شد.
یک ماه بعد، گالیله احضاریهای از دادگاه تفتیش عقاید دریافت کرد. او بهدلیل مشکلات جسمی، سعی کرد حضورش را به تعویق بیندازد، اما سرانجام در ژانویهی ۱۶۳۳، برای احضار در دادگاه، به رم رفت. نخستین جلسهی بازجویی در ۱۲ آوریل برگزار شد. طبق ادعای دادگاه، کتاب گالیله برخلاف سوگند یادشده در سال ۱۶۱۶ بود؛ سوگندی که به او اجازه نمیداد بهصورت عمومی دربارهی نظریههای کوپرنیک صحبت کند.
کشفیات گالیله سنگ بنای فیزیک و نجوم مدرن بود
گالیله در دفاع از خود گفت که کتابش صرفاً گفتوگویی میان دو نظریه است و هیچکدام را تایید نمیکند. اما در بازجویی بعدی در ۳۰ آوریل، کمی عقبنشینی کرد و پذیرفت که استدلالهای طرفداران کوپرنیک در کتابش پررنگتر از آنچه باید باشد، بیان شدهاند. در نتیجه، دادگاه به او فرصت داد تا دفاعیهی نهایی خود را آماده کند. این جلسه در ۲۱ ژوئن برگزار شد، اما پیش از بیان کامل دفاعیاتش، مستقیماً از او پرسیدند که آیا تاکنون به نظریهی کوپرنیک باور داشته است؟
گالیله پاسخ داد که در ابتدا بیطرف بوده، اما پس از مطالعهی بیشتر، به این نتیجه رسیده که نظریهی بطلمیوسی (که زمین را مرکز عالم میدانست) درستتر است؛ دروغی که هیچیک از قضات باور نکرد. روز بعد، حکم او صادر شد: کتاب او ممنوع و خودش به زندان محکوم شد. گالیله همچنین بهاجبار در برابر کلیسا زانو زد و متنی را که نشاندهندهی پشیمانیاش بود، با صدای بلند خواند.
پاپ اوربان پس از محکوم کردن و تحقیر گالیله، احساس پیروزی میکرد. بااینحال، حکم زندان او را به حصر خانگی در ویلای دوک بزرگ توسکانی در نزدیکی رم تبدیل کرد. اما گالیله که دوست داشت سالهای پایانی عمرش را در کنار خانوادهاش در فلورانس بگذراند، نامهای به پاپ نوشت و از او خواست که اجازه دهد در فلورانس زندگی کند.
این درخواست پذیرفته شد و او ابتدا به ویلای دوست پرنفوذش، آسکانیو پیکولومینی منتقل شد. پنج ماه بعد، اجازه یافت که به ویلای خودش بازگردد؛ جایی که آخرین سالهای زندگیاش را در حصر گذراند.
سقوط یک ستاره؛ پایان زندگی گالیله
سالهای آخر زندگی گالیله با بیماریهای مزمن همراه بود. تا سال ۱۶۳۷، تقریباً بینایی خود را بهطور کامل از دست داده بود. اما پیش از نابینایی کامل، آخرین و به باور خودش برجستهترین اثرش را تکمیل کرد، کتابی با عنوان «گفتارها و براهین ریاضی دربارهی دو علم جدید».
گالیله بهخاطر محدودیتها، اجازه نداشت این اثر را در ایتالیا منتشر کند. بنابراین، نسخهی دستنویس آن بهصورت مخفیانه از کشور خارج و در آمستردام منتشر شد. در روزهای پایانی زندگیاش، این نابغهی نابینا در ویلای خود پذیرای بسیاری از شاگردان و علاقهمندانش بود. سرانجام، در ۸ ژانویهی ۱۶۴۲، در سن ۷۷ سالگی و پس از ماهها مبارزه با تب و بیماریهای قلبی، درگذشت.
گالیله سالهای پایانی عمرش را در حبس خانگی گذراند
حدود یک قرن بعد، زمانی که ارزش واقعی کارهای گالیله به رسمیت شناخته شد، بقایای او از نمازخانهی سانتا کروچه منتقل و در مقبرهای باشکوهتر در همان کلیسا به خاک سپرده شد. در جریان این جابهجایی، سه انگشت و یک دندان از جسد او جدا شد.
میراث پس از مرگ
تحقیقات گالیله پیرامون نظریهی خورشیدمرکزی تا سالها پس از مرگش مسکوت ماند و بحث و جدال پیرامون آن از بین رفت. در سال ۱۷۱۸ ممنوعیت چاپ نوشتههای این دانشمند بزرگ برداشته شد و در فلورانس تعدادی از مقالات و کتابهای او بهجز دیالوگو چاپ شدند. در سال ۱۷۴۱، پاپ بندیکت چهاردهم هم ممنوعیت چاپ این کتابها را برداشت و حتی اجازهی چاپ نسخهای تقریباً سانسورشده از کتاب دیالوگو را صادر کرد. در سالهای بعدی مقاومت در برابر تحقیق پیرامون نظریهی گالیله به مرور برداشته شد تا اینکه در سل ۱۸۳۵ به طور کلی این مسئله از حالت ممنوعیت خارج شد.
امروز، نام گالیله فراتر از یک دانشمند قرن هفدهمی است؛ ناسا یکی از مهمترین کاوشگرهای فضایی خود را «گالیله» نامگذاری کرد. دانشمندان بزرگ قرن بیستم و بیستویکم مانند آلبرت اینتشتین و استیون هاوکینگ، همگی به اهمیت مطالعات گالیله روی شکلگیری علوم مدرن اذعان داشتهاند. تاثیر تحقیقات این ستارهشناس ایتالیایی به حدی بود که قمرهای چهارگانهی سیارهی مشتری به نام قمرهای گالیله نامگذاری شدند. حتی کلیسای کاتولیک در سال ۱۹۹۲، پس از ۳۵۰ سال، رسماً اشتباه خود را در محکوم کردن گالیله پذیرفت.
گالیله، در میان ناملایمات و محدودیتها، تا آخرین لحظهی عمر از تلاش برای کشف حقیقت دست نکشید. میراث گرانبهای او، نهتنها در اکتشافات بینظیرش در عرصهی نجوم و فیزیک، بلکه در شجاعت و پایداریاش در برابر موانع و مخالفتها نهفته است.
اپلیکیشن جنجالی تردز از زمان انتشار سروصدای زیادی بهپا کرده است؛ اما تردز چیست؟ با نحوه استفاده، دانلود و همه چیز درمورد Threads آشنا شوید.
آپدیت نرمافزاری جدید سامسونگ، مشکلات ایمنی گوشی گلکسی A54 را برطرف خواهد کرد.
یکی از امکانات امنیتی و مهم گوشیهای هوشمند، قابلیت ردیابی و کنترل آنها از راه دور است؛ اما چطور باید آن را فعال و استفاده کرد؟
در این مطلب، تعرفهی سرویسهای مختلف اینترنت از ADSL تا TDLTE و VDSL را مقایسه و به نکات مهم در خرید بهترین اینترنت خانگی اشاره میکنیم.
Mercor، استارتاپ هوش مصنوعی تحت مدیریت جوانی ۲۱ ساله، به ارزش دو میلیارد دلاری رسید.
Two Step Verification یکی از بهترین قابلیتهای تلگرام است که توسط رمز عبور اضافه، باعث افزایش امنیت و جلوگیری از دسترسی افراد دیگر به حساب شما ...
یک میلیونر خودساخته، چندین راهکار مؤثر برای کاهش هزینههای مردم ارائه میدهد.