به نظر میرسد که گیاهخواران باید از اصرار و پافشاری خود بر رژیم غذایی خاصشان دست بردارند. در این مقاله به مسائل زیست محیطی و همچنین رژیم غذایی خاصی میپردازیم که سرشار از میوه و سبزیجات است. البته قصد نداریم رژیم غذایی گیاهخواری را مورد انتقاد قرار دهیم.
اخیرا یک گروه تحقیقاتی، این مساله را مورد بررسی قرار داده است که اگر کل جمعیت آمریکا در مورد رژیم غذاییشان از رهنمودهای وزارت کشاورزی پیروی کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد. این گروه پژوهشی پیشفرضهای متفاوتی را در این مورد مطرح کردهاند:
۱. بدون اینکه تغییری در نوع رژیم غذایی مردم ایجاد شود، میزان کالری مصرفی کاهش پیدا خواهد کرد.
۲. رژیم غذایی مردم تغییر پیدا میکند و به یک رژیم غذایی سنگین گیاه خواری تبدیل خواهد شد ولی میزان کالری آن کاهش پیدا نمیکند.
۳. پیشفرض سوم آمیزهای از دو مورد بالا است که البته وزارت کشاورزی آمریکا مورد سوم را توصیه میکند (یک رژیم غذایی با میزان کالری کمتر و میوه و سبزیجات بیشتر).
نتیجهی این بررسی که در مجلهی Environment Systems and Decision به چاپ رسیده، بر این مساله تاکید دارد که ایجاد یک تعادل و توازن بین نیازهای بشر و مسائل زیست محیطی، کار بسیار سخت و پچیدهای است. این محققان سه عامل متغیر (انرژی، آب و گازهای گلخانهای) را در هر سه پیش فرض بالا مورد بررسی قرار دادهاند:
- انرژی: میزان انرژی مصرفی برای تولید غذا
- آب: میزان آب مصرفی برای تولید غذا
- گازهای گلخانهای: میزان تولید و انتشار گازهای گلخانهای و تاثیر آن بر شرایط جوی زمین
در پیشفرض اول که در یک رژیم غذایی عادی، میزان کالری مصرفی کاهش پیداکرده است میزان انرژی و آب مصرفی و میزان تولید گازهای گلخانهای حدودا ۹ درصد کاهش پیدا میکند که البته جای تعجب هم ندارد زیرا تنها تغییر ایجاد شده در رژیم غذایی افراد کاهش کالری مصرفی بوده است.
اما در پیش فرضهای ۲ و ۳ نسبت به یک رژیم غذایی معمول و رایج، افراد میوه و سبزیجات و ماهی بیشتری مصرف میکنند. با افزایش مصرف سبزیجات و ماهی (مانند رژیم غذایی مدیترانهای) و با کاهش مصرف گوشت قرمز، روغنهای جامد و حیوانی و شکر، افراد رژیم غذایی متعادلتری خواهند داشت. مطالعات نشان میدهد که اگر چه این نوع از رژیم غذایی برای بدن مفید است و سلامتی ما را تضمین میکند ولی ممکن است برای محیط زیست مضر و خطر آفرین باشد.
در رژیم غذایی نوع ۲ و ۳ سه متغیری که در بالا ذکر شد، افزایش پیدا میکند. بررسیها نشان میدهد که در رژیم غذایی نوع ۳ که مورد تایید وزارت کشاورزی آمریکا نیز است، میزان مصرف انرژی ۳۸ درصد، میزان آب مصرفی برای تولید غذا ۱۰ درصد و ایجاد گازهای گلخانهای ۶ درصد افزایش پیدا میکند. مشخص شده است که رژیم غذایی نوع دوم که یک رژیم غذایی سنگین گیاه خواری به شمار میرود اثرات مخرب بیشتری روی محیط زیست دارد. اما دلیل آن چیست؟ به این دلیل که در مقایسه با تولید گوشت قرمز، تولید میوه و سبزیجات انرژی و آب بیشتری نیاز دارد، اگرچه گازهای گلخانهای کمتری تولید میکند.
این مطالعات، یک رژیم غذایی گیاه خواری را مورد بررسی قرار داده است البته نه یک رژیم غذایی گیاه خواری محض را که درآن از فرآوردههای گوشتی و لبنیات نیز استفاده نمیشود. نویسنده در مقالهی خود آورده است:
تولید لبنیات به مراتب اثر خیلی بدتری روی محیط زیست دارد زیرا باعث افزایش تولید گازهای گلخانهای میشود. بنابراین، با توصیههای USDA برای مصرف بیشتر از لبنیات، وضعیت محیط زیست وخیمتر خواهد شد.
میشل تام دانشجوی PhD از دانشگاه کارنگیملون و نویسندهی اصلی این مقاله، در گزارش خود اعلام کرده است:
همیشه این طور نیست که هر چیزی که برای سلامتی ما خوب است برای محیط زیست هم خوب باشد. این مساله برای مسئولان امر باید مهم باشد زیرا در حین توجه به رژیم غذایی سالم و ارائه توصیههایی در این زمینه، باید به مسائل زیست محیطی هم توجه داشته باشند.
گروه غذایی دیگری که توسط USDA مصرف آن توصیه شده، ماهی است. میزان آب شیرین مصرفی برای پرورش ماهی مقدار ناچیزی است. زیرا اکثر ماهیهایی که بر سر سفرههای ما میرسند ماهی آزاد هستند. اما عوامل دیگری نیز وجود دارند که میزان انرژی مصرفی را بالا میبرند. بنابراین میزان انرژی مصرفی افزایش پیدا میکند و مزیت ذکر شده (نیاز کم به آب شیرین ) را بی اثر میکند. از آنجا که معمولا مناطق ماهیگیری دور از ساحل هستند برای حمل و نقل ماهیهای صید شده به میزان قابل توجهی سوخت نیاز داریم. وقتی مصرف سوخت افزایش پیدا میکند تولید و انتشار گازهای گلخانهای نیز در جو زمین افزایش پیدا میکند که اثرات زیست محیطی ناخوشایندی را در بر دارد.
البته این مطالعات جنبهی عمومی و جهانی ندارد و بسته به شرایط جغرافیایی متفاوت، نتایج متفاوتی نیز به دست خواهد آمد. بنابراین لازم است که شرایط جغرافیایی و رژیم غذایی خاص هر منطقه و همچنین عادات غذایی رایج در آن منطقه در نظر گرفته شود. عمل کردن به رهنمودها و توصیههای تغذیهای USDA، حقیقتا در اروپا میتواند باعث کاهش مصرف انرژی و آب و همچنین کاهش گازهای گلخانهای شود، عمدتا به این دلیل که در اروپا اغلب مواد غذایی به طور محلی تولید و توزیع میشوند.
محققان در ادامهی بررسیهای خود، در هر سه نوع رژیم غذایی ذکر شده، سه عامل متغییر (میزان مصرف انرژی، مصرف آب و میزان تولید گازهای گلخانهای) را بر مبنای اتلاف و هدر رفت مواد غذایی بررسی کردهاند.
سالیانه حدودا ۳۰ تا ۴۰ درصد از مواد غذایی به هدر میرود. نتیجهی بررسیها نشان میدهد که اگر بتوانیم اتلاف مواد غذایی را به میزان قابل توجهی کاهش دهیم، تاثیرات سوئی که تولید مواد غذایی روی محیط زیست دارد را میتوانیم به حداقل برسانیم. به طور مثال اخیرا، کشور فرانسه در جهت مبارزه با هدر رفت و اتلاف مواد غذایی، قانونی را به تصویب رسانده است که میتوان آن را گامی مهم به سوی گسترش یک فرهنگ جهانی برای تولید محصولات غذایی با کیفیت و با ماندگاری بالا، تلقی کرد.