دکتر دِرِک اَبوت، استاد دانشکده مهندسی برق و الکترونیک دانشگاه آدلاید میگوید، جسد مردی که در سال ۱۹۴۸ در پارک ساحلی سامرتن کشف شده بود، به مردی به نام کارل چارلز وِب تعلق دارد. وب متولد ۱۹۰۵ یک مهندس برق و تعمیرکار بوده است. CNN گزارش داد، اداره پلیس و پزشکی قانونی ایالت استرالیای جنوبی یافتههای ابوت را که با همکاری کالین فیتزپاتریک، تبارشناس مشهور آمریکایی به دست آمده، تأیید کرده است.
ابوت میگوید او و فیتزپاتریک توانستند با توالییابی دیانای آخرین قطعه پازل معمای مرد سامرتنی را سرجای خودش قرار دهند. پرونده مرد سامرتنی که رسانهها به آن لقب «تمام شد» دادهاند، بیش از ۷۰ سال است که ذهن محققان، مورخان، کارآگاهان حرفهای و آماتور و عموم مردم را به خود مشغول کرده است.
ماه می (اردیبهشت ۱۴۰۰) سال گذشته بود که اداره پلیس استرالیای جنوبی بنا به درخواست دکتر ابوت مرد سامرتنی را نبش قبر کردند. در مرحله بعدی تحقیقات، اداره پزشکی قانونی کار خود برای بررسی نمونههای دیانای را شروع کرد. بااینحال، ابوت میگوید، این تارهای موی درون نیمتنه گچی بودند که به اثبات هویت مرد کمک کردند. اداره پلیس آدلاید در سال ۱۹۴۹ از یک تاکسیدرمیست ماهر درخواست کرده بود از چهره مرد سامرتنی یک مجسمه نیمتنه بسازد. کارآگاهان اداره پلیس آدلاید با این ترفند میخواستند مدتها پس از خاکسپاری مرد سامرتنی از مردم در شناسایی او کمک بگیرند.
پلیس یک دهه قبل تارهای موی درون این نیمتنه گچی را دراختیار دکتر ابوت و همکارانش قرار داده بود. ابوت و همکارانش از جمله گروهی از متخصصان ژنتیک دانشگاه آدلاید نمونه دیانای استخراجشده از موهای مرد را بررسی کردند. ابوت و همکارانش ماه مارس (اسفند ۱۴۰۰) پس از یک کار پرزحمت و بررسی بیش از ۴۰۰۰ کاندیدا به نام وب دست پیدا کردند. ظاهراً تاریخ فوت این مرد در هیچ بایگانی رسمیای ثبت نشده بود.
ماموران قبرستان آدلاید مشغول نبش قبر مرد سامرتنی. عکس: ۱۹ می ۲۰۲۱.
نهایتاً نمونه دیانای با نمونههای بهدستآمده از اقوام و خانواده وب مطابقت داده شد. کالین فیتزپاتریک که تحقیقات گستردهای برای حل برخی از مشهورترین پروندههای سرد تاریخ از جمله معمای ناپدید شدن آملیا ارهارت (در سال ۱۹۳۷) و سقوط پرواز شماره ۴۴۲۲ شمال غربی (در سال ۱۹۴۸) انجام داده، در این خصوص گفت: «ماجرای مرد سامرتنی یکی از آن دست معماهای مردمی است که همه میخواهند حلش کنند و ما این کار را انجام دادیم.»
ابوت نیز لحظهی مطابقت دادن اطلاعات دیانای مرد را به «صعود به قلهی اورست» تشبیه کرد. هر چند به نظر میرسد کشف هویت مرد سامرتنی، پرونده او را برای همیشه ببندد، اما همچنان سؤالهای زیادی از جمله علت مرگ و اینکه او واقعاً چه کسی بوده بیجواب باقیماندهاند.
در همین حال، محققان همچنان جوابی برای بسیاری از سرنخهای عجیب پرونده مرد سامرتنی از جمله تکه کاغذی که در جیب مرد پیدا شده بود ندارند. روی این کاغذ عبارت فارسی «تمام شد» به صورت فینگلیش نوشته شده بود. همین باعث شده بود که برخی تصور کنند، این عبارت به نوعی یک کد رمز بوده است. به همین دلیل برای مدت طولانی تصور میشد که مرد سامرتنی یک جاسوس بوده است. حال سرنخهایی مانند این میتوانند با استفاده از کشف هویت مرد تفسیر تازهای پیدا کنند، بااینحال، بسیاری از حقایق پشتپرده معمای مرد سامرتنی ممکن است باگذشت زمان برملا شوند.
مرد سامرتنی چه کسی بود؟
معمای مرد سامرتنی اوایل صبح روز ۱ دسامبر ۱۹۴۸ در ساحل سامرتن شروع شد. در این روز، رهگذران جسد یک مرد ناشناس را در کنار موجگیر پیدا کردند. این مرد خوشهیکل و جذاب حدوداً ۴۰ تا ۵۰ ساله، ۱۸۰ سانتیمتر بلندای قامت، چشمانی فندقی و موهای زنجبیلی داشت که در اطراف شقیقه به رنگ خاکستری در میآمدند. مأموران پلیس در بازرسی بدنی مرد هیچ مدرک شناسایی همراه او پیدا نکردند. بدینترتیب، جستوجو برای سرنخهای دیگر شروع شد.
در جیبهای مرد چند بلیط پیدا شد که یکی از این بلیطها حاکی از آن بود که مرد یک روز قبل از مرگ با قطار به آدلاید آمده است. همین بلیط قطار پلیس را به چمدان قهوهای رنگی رساند که در اتاق رختکن ایستگاه راهآهن آدلاید به امانت گذاشته شده بود. در کمال تعجب، مأموران پلیس متوجه شدند تمام اتیکتهای روی لباسها عمداً کَنده شده است. در آن دوران، کاملاً مرسوم بود که روی لباسها اتیکتهایی با نام فرد دوخته شوند. بعدا یک خیاط به کارآگاهان اداره پلیس آدلاید گفت که کت مرد سامرتنی دارای نوعی دوخت خاص است که تنها با یک مدل چرخخیاطی آمریکایی دوخته میشود. اما این سرنخها نیز نتوانستند هویت مرد سامرتنی را آشکار کنند.
بسیاری از حقایق پشتپرده معمای مرد سامرتنی ممکن است باگذشت زمان برملا شوند
در مرحله بعد اثر انگشت این مرد بینام به تمام کشورهای انگلیسیزبان از جمله بریتانیا، آمریکا و کشورهای انگلیسیزبان آفریقایی فرستاده شد. اما اثر انگشت او با هیچکدام از آثار انگشت آرشیوهای ادارات پلیس این کشورها مطابقت نداشت. حتی نامهای متعلق به ژانویه ۱۹۴۹ با امضای جان ادگار هوور، رئیس وقت افبیآی در دست است که به کمیساریای پلیس ایالت استرالیای جنوبی اطلاع میدهد، نتایج یافتههای اداره تحقیقات فدرال نیز بیفایده بوده است.
شاید مرموزترین سرنخ پرونده مرد سامرتنی تکه کاغذی باشد که یک آسیبشناس درون جیب شلوار مرد پیدا کرد. این کاغذ از یک کتاب پاره شده بود. خیلی زود مشخص شد این عبارت در واقع آخرین کلمات کتاب رباعیات حکیم عمر خیام با ترجمهی ادوارد فیتزجرالد است. مدتی بعد مردی که نخواست نامش فاش شود، کتابی را که عبارت تمام شد از آن کنده شده بود به اداره پلیس تحویل داد. او به کارآگاهان گفت که روز ۳۰ نوامبر (روز قبل از پیدا شدن جسد مرد سامرتنی) این کتاب را روی صندلی عقب خودروی شخصی خود پیدا کرده است. ظاهراً کسی کتاب را از درون پنجره نیمه باز به درون خودروی او پرت کرده بود.
دکتر دِرِک ابوت، استاد دانشکده مهندسی و الکترونیک دانشگاه آدلاید.
هرچند کتاب بهترین سرنخ اداره پلیس آدلاید برای حل پرونده بود، اما آنچه پشت جلد کتاب پیدا شد، باعث شد تا پرونده حتی از قبل هم پیچیدهتر شود. پشت جلد کتاب شماره تلفنی نوشته شده بود که مأموران پلیس را به زنی ساکن حومه آدلاید در نزدیکی گلِنلگ در حاشیه آدلاید رساند. گزارش شده که این زن که بیشتر با نام مستعار جسیکا تامپسون شناخته میشود، با دیدن نیمتنه مرد سامرتنی تقریباً از وحشت از هوش رفته است. بااینحال، او بعدا در کمال خونسردی به کارآگاهان گفت که اصلاً این مرد را نمیشناسد.
پایین این شماره تلفن پنج خط حروف بزرگ پیدا شد. در نگاه اول به نظر میرسید این حروف کاملاً تصادفی و فاقد هرگونه معنایی باشند، اما مأموران پلیس تصور میکردند ممکن است با یک نوع کد رمز مخصوص جاسوسان دوران جنگ سرد سروکار داشته باشند. بااینحال، تمام تلاشها برای شکستن این کدها با شکست مواجه شد. حالا با کشف هویت مرد سامرتنی ممکن است، این کدها مفهومی بسیار سادهتر از آنچه قبلا تصور میشد داشته باشند.
کارل چارلز وب چه کسی بود؟
به گفته دکتر ابوت، کارل چارلز وب متولد ۱۶ نوامبر ۱۹۰۵ در فوتسکری در حومه ملبورن، مرکز ایالت ویکتوریا است. او کوچکترین عضو خانواده ۸ نفره خود بود. دکتر ابوت میگوید، اطلاعات بسیار کمی در مورد دوران کودکی و نوجوانی این مرد دارد، اما وب بعدها با زنی به نام دوروتی رابرتسون ازدواج کرد. دوروتی مطابق رسم بعد از ازدواج نام خانوادگی همسرش را برگزید تا بیشتر با نام دوف وب شناخته شود.
ابوت و فیتزپاتریک پس از اینکه با بررسیهای خود به کارل وب رسیدند، تمام اسناد موجود در بایگانیهای عمومی از جمله برگههای رأیگیری، پروندههای پلیس و اسناد قانونی دیگر را بررسی کردند. با تمام تلاشها آنها نتوانستند عکسی از کارل وب پیدا کنند تا آن را با عکسهای مرد سامرتنی مطابقت دهند.
فیتزپاتریک بنیانگذار یک مؤسسه تحقیقات تبارشناسی است که برخی از مشهورترین پروندههای سرد آمریکا و جهان را بررسی میکند. او در این رابطه توضیح میدهد: «آخرین سند رسمی بهجامانده از وب مربوط به آوریل ۱۹۴۷ است. در این تاریخ او همسرش دوروتی را ترک کرده بود.»
ظاهراً پس از اینکه کارل وب ناپدید شد، همسرش به دادگاه مراجعه کرد تا از او به صورت غیابی طلاق بگیرد. این زوج هیچ فرزندی نداشتند. بررسیهای فیتزپاتریک و ابوت نشان میدهد که دوروتی رابرتسون در شهر ملبورن از همسرش درخواست طلاق کرده است، اما اسناد سال ۱۹۵۱ حاکی از آن است که او در آن سال به شهرستان بوت، استرالیای جنوبی نقل مکان کرده است. این شهر در فاصله ۱۴۴ کیلومتری شمال شرقی آدلاید، جایی که جسد مرد پیدا شده بود قرار داشت.
ابوت میخواست با شمّ پلیسی خود اسرارآمیزترین پرونده تاریخ استرالیا را حل کند
ابوت حدس میزند: «ممکن است زن [مدتها پیش از درخواست طلاق] برای پیدا کردن همسر مفقودش به آنجا رفته باشد. البته این تنها فرضیه ما است که با کنار هم گذاشتن سرنخها به آن رسیدیم. هرچند نمیتوانیم بگوییم واقعاً دلیل نقل مکان دورتی به بوت چیست، اما ظاهراً گمانهزنی ما منطقی است.»
اطلاعات به دست آمده از وب تا حدی برخی از معماهای پرونده مرد سامرتنی را آشکار میکند. ابوت و همکارانش موفق شدند بفهمند او به شرطبندی روی مسابقات اسبدوانی علاقه وافری داشته است. بنابراین، حروفی که قبلاً تصور میشد کدهای رمزی باشند، ممکن است بهسادگی حروف اول برخی از اسبهای محبوب کارل وب بوده باشند. اما ماجرای اشعار خیام و عبارت مشهور تمام شد چه بود؟ بنا به تحقیقاتی که ابوت انجام داده، کارل وب علاقه زیادی به اشعار خیام و دیگر شاعران کلاسیک داشته و حتی خودش گاهی شعر مینوشت.
چه مدارکی به کشف هویت مرد سامرتنی کمک کردند؟
وقتی پلیس آدلاید از شناسایی جسد مرد سامرتنی مأیوس شد، تصمیم گرفت نیمتنه گچی از چهره او بسازد تا از عموم مردم بخواهند در شناسایی او به پلیس کمک کنند. در زمان ساخت این نیمتنه بود که چند تار موی او برای همیشه درون گچ باقیماندند. این تارهای مو مقادیری از دیانای مرد سامرتنی را در خود داشتند.
چند دهه بعد از دفن جسد مرد سامرتنی در سال ۱۹۹۵ بود که دکتر درک ابوت بعد از خواندن مقالهای در یک مجله به پرونده او علاقهمند شد. دکتر ابوت که مهارتهای زیادی در حوزههای رمزنگاری، ریاضیات و پزشکی قانونی داشت، میخواست از شمّ پلیسی و کارآگاهی خود برای حل یکی از اسرارآمیزترین پروندههای تاریخ استرالیا استفاده کند. ابوت تحقیقات رسمی خود را در سال ۲۰۰۷ آغاز کرد.
او در سال ۲۰۱۱ توانست با دریافت مجوز رسمی از اداره پلیس استرالیای جنوبی ۵۰ تار موی مرد سامرتنی را از نیمتنه گچی او استخراج کند. ابوت بعدا به همراه تیم ۲۰ نفرهای از محققان دانشگاه آدلاید نمونههای دیانای را بررسی کردند.
تکهکاغذ، حروف پشت جلد کتاب و چمدان، برخی از مهمترین سرنخهای پرونده مرد سامرتنی بودند.
محققان در سال ۲۰۱۲ ازطریق دیانای گرفتهشده از موهای مرد به نسب مادری او رسیدند. ابوت و فیتزپاتریک در آن دوران مشغول بررسی دوباره سرنخهایی مختلف پرونده مرد سامرتنی از جمله خصوصیات جسمانی و وسایل درون چمدان نیز بودند. آنها بعدا با استفاده از شجرهنامه پزشکی قانونی و به کار بردن پایگاه دادههای دیانای توانستند شجرهنامه کارل وب را ترسیم کنند. این اطلاعات شجرهنامهای، یافتههای به دستآمده از نمونه دیانای تارهای مو را تأیید کردند.
فیتزپاتریک گفت: «پرونده مرد سامرتنی احتمالاً یکی از قدیمیترین پروندههایی باشد که به این طریق حل میشود. این موها نهتنها ۷۰ سال قدمت دارد، بلکه ۷۰ سال در گچ بودهاند.»
ابوت میگوید که همچنان یافتههای خود را به اطلاع اداره پلیس استرالیای جنوبی ندادهاند، چراکه این اداره تحقیقات مستقل خود را شروع کرده است. او گفت: «دستورالعمل این است که تا زمان پایان تحقیقات، در مورد آن صحبتی نشود. اداره پلیس احتمالاً بعد از اعلام نتیجه ما به دانشگاه آدلاید مراجعه خواهد کرد. یافتههای دیانای ما قطعی هستند.»
هرچند هویت مرد سامرتنی تأیید شده، اما همچنان سؤالات زیادی بیجواب باقیماندهاند
با تمام این اوصاف، ظاهراً ذهن کنجکاو فیتزپاتریک همچنان راضی نشده باشد. او میگوید که حالا سؤالات بیشتری به ذهنش آمده است. فیتزپاتریک در این خصوص گفت: «واقعاً علاقه زیادی به حل معمای نحوهی مرگ او دارم. دوست دارم آزمایشهای سمشناسی انجام شوند. همینطور میخواهم بدانم برای همسرش دوروتی چه اتفاقی افتاده است.»
طبق بررسیهای پزشکی قانونی مرد سامرتنی حوالی ساعت ۲ بامداد، یعنی ۵ ساعت بعد از آخرین باری که زنده دیده شده بود، مُرده است. به باور محققان، برای مرگی با این سرعت، باید دُوز هر نوعی سمی بالا و درنتیجه هم باید قابلتشخیص بوده باشد. پزشکی قانونی در معده مرد سامرتنی خون پیدا کرده بود که نشانهی مرگ بر اثر مسمومیت است. با این وجود، سمهای عادی با چشم غیرمسلح نیز دیده میشوند. اما هیچ نشانهای از سم در معده مرد سامرتنی پیدا نشد.
فرض محققان آن دوران دو ماده سمی دیجیتالیس و استروفَنتوس بود. دیجیتالیس سمی است که از گل گیاه انگشتدانه به دست میآید. این گیاه برای درمان نارسایی احتقانی قلب و ضربان قلب نامنظم به کار میرود. اما دوز اشتباهی از آن میتواند کشنده باشند. استروفَنتوس نیز ترکیب کمیابی از گیاهان بومی آفریقا به شمار میرود. دستکم دانسته میشود که یک قبیله در سومالی از همین ترکیب گیاهی برای سمی کردن نوک تیرها استفاده میکرده است. مقادیری کافی از این دو سم میتوانسته در بازهی زمانی کوتاهی و بدون برجای گذاشتن هیچ اثری موجب مرگ فرد شده باشد.
ابوت میگوید مطمئن است که مرد سامرتنی را پیدا کرده است. او گفت: «در هر موردی مانند این میتوانید تا ۹۹٫۹۹۹ درصد مطمئن باشید که نتیجه تحقیقات شما صحیح است. اما عجیبترین چیزها اتفاق میافتند. ممکن است داستان ما [پایان] غافلگیرکنندهای داشته باشد. فرض کنید، این مرد برادری داشته که از همان زمان تولد به فرزندخواندگی قبول شده و ما از آن خبر نداشتهایم. حالا هم [این جسد] آن برادر باشد؟»
بااینحال، به نظر چنین احتمالی بسیار بعید باشد. ابوت میگوید آزمایشهای دیانای بهطور قطع این احتمال را که مرد سامرتنی پدربزرگ همسرش، راشل ایگان باشد نیز رد میکند. ابوت در سال ۲۰۱۱ در جستوجوی رابین تامسون، پدر راشل با او آشنا شد. ابوت با توجه به برخی صفات رابین از جمله لاله گوش و فقدان دو دندان پیشین عقیده داشت پیوند خونی بین او و مرد سامرتنی وجود داشته است. اما او حالا میگوید که از این بابت «خیالش راحت» شده است.
ابوت اظهار امیدواری کرد که یافتههای او و همکارانش رسماً تأیید شوند تا سایر محققان بتوانند اطلاعات کاملتری از مرد سامرتنی که حالا تصور میشود کارل چارلز وب نام دارد، به دست بیاورند. ظاهراً برخلاف باور بسیاری مرد سامرتنی نه یک جاسوس یا قاچاقچی اسلحه و حتی افسر محموله کشتی اسلحه، بلکه یک مهندس برق و تعمیرکار عادی بوده که به دلایل مرموزی به دور از خانواده و عزیزانش در پارک ساحلی سامرتن جان سپرده است.